خبرنگاري نه شغل است ، نه رشته دانشگاهي و نه حتي عشق !
خبرنگاري يك دام عاشقانه است . يك بستر جنون آميز با تركيبي از عشق و كار ، نه كاري است پردرآمد نه عشقي است كارآمد. هر چه هست گرفتاري است و درد و رنج . دردي كه تنها وجود خبرنگار دركش مي كند و رنجي كه تنها خاطر او را آزرده مي سازد. درد است چون بادردهاي اجتماعي گريبانگير است . رنج است چون با درك رويداد و ربط وقايع و كسب اطلاعات ، مشقاتي را بايد تحمل كرد كه در هيچ حرفه اي تعريفي براي آن نشده است .
خبرنگاري ، نگارش خبر نيست ، دست و پنجه نرم كردن با اصل رويداد است . فهم است ، شعور است و ريشه يابي وقايع .
خبرنگاري ، در دست داشتن قلم و كاغذ ، ضبط صوت ، دوربين و ميكروفون وظاهري آراسته با كيف و كاور نيست ، وجودي سرشاري از سوال ودرك واقعيتهاست . نگارش بودها ونبودها ، هست ها و نيست ها ، كمبودها و فزونيهاست ، ثبت و ضبط تاريخ است اما نه فقط براي استفاده آيندگان بلكه براي رفع گرفتاريهاي حاضران .
خبرنگاري امروز ، ديدن ظلمهاي مضاعف است و غوطه خوردن در درياي آزادي خواهي . و خبرنگار ، انساني است كه بايد انسانيت را منعكس كند وعدم انسانيت ها را زير سوال ببرد.
خبرنگار ، كسي نيست كه در زير حكم كارگزيني او رديف هايي از فوق العاده هايي حقوقي و سختي شرايط كار و حق مسكن و حق اياب و ذهاب نوشته شده باشد.
خبرنگار ، كسي است كه با حكم وجدان آگاهش براي احقاق حقوق مظلومان ، تسهيل شرايط زندگي ديگران ، تسكين آلام دردمندان و رفت و آمد راحت تر با بي كسان و بي ياوران ، قلم مي زند و مي نويسد.
خبرنگار ، نويسنده اي است كه ميدان تحقيق او عمق جامعه است . ميدان ديد او آينده بشريت است .
خبرنگار ، وجودي سرشار از عشق و زندگي است ، نه عشق به خبرنگاري ، عشق به مردم ، عشق به جامعه و عشق به كمال انسانها .
غلامرضا جمالی زاده
رئیس اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی ملایر
دیدگاه شما