به گزارش ملایریها به نقل از انقلاب نیوز،همان طور که از ماه ها قبل نیز پیش بینی می شد، چشم مشتاق و کنجکاو مردم و منتقدان در سی و چهارمین دوره جشنواره فیلم فجر به یکی دیگر از شاهکارهای فیلمساز تمام نشدنی سینمای ایران آشنا شد؛ هر چند که متاسفانه جشنواره دولتی و این سال های سیاسی شده فجر بی توجه به آن حتی حاتمی کیا را در بین نامزدهای کسب سیمرغ بهترین فیلم و کارگردانی قرار نداد.
"بادیگارد" در میان فیلم های ابراهیم حاتمی کیا نشانه هایی دارد که مخاطبان را -بخواهند یا نخواهند- به یاد آژانس شیشه ای می اندازد که هنوز هم بهترین است در میان آثارش.
به اذعان حتی مخالفان ایدئولوژیک حاتمی کیا ، او یکی از تکنیکی ترین فیلمسازان کشور است؛ کسی که می تواند و ثابت کرده در یک لوکیشن بسته آژانس هواپیمایی یا داخل راهروهای تنگ هواپیما می تواند مخاطب سخت پسندِ ایرانی را یک نفس تا پایان ماجرای فیلم به دنبال خود بکشاند.
او البته با هوشمندی و فراستی که دارد، هیچ گاه خود را در حصار تکنیک گیر نینداخته ، چه آن که او فیلمسازی است برای گفتن و به تصویر کشیدن حقایقی که شاید دیگران نمی خواهند و یا احیاناً نمی توانند به آن اشارتی هم داشته باشند.
"ققنوس سینمای انقلاب" همواره از سینما و هنر برای بیان مقصود خود استفاده کرده است؛ مقصودی که خیلی ها را شاید در هر برهه از زمان خوش نیاید اما او به راه خود همواره ادامه داده و نشان داده که در طول مسیر ساخت 18 فیلم خود گرچه نوساناتی هم داشته اما در پی کشفِ حقیقت بوده تا آن را با مخاطب خود در میان بگذارد؛ تا او را به فکر وادارد ؛ تا به او بگوید هنر هفتم هم می تواند مقدس باشد و روشنگر اگر در پی آن هدف و اندیشه ای متعالی وجود داشته باشد و این گونه می شود که "هنر برای هنر" برای او جزو بی مفهوم ترین مفاهیم ِوادی سینماست.
در سال های اخیر متاسفانه جریان روشنفکری سینما یک دوگانه استادیومی راه انداخته و یک طرف را اصغر فرهادی قرار داده و سوی دیگر را حاتمی کیا تا به زعم خود در این جبهه گیری شاهکارهای حاتمی کیا دست کم در میان بخش قابل توجهی از مردم سینما دوست دیده نشود اما اینان غافلند از این که به تعبیر زیبا و ماندگار سید شهیدان اهل قلم، حاتمی کیا بر دهانه آتشفشان سکنی گزیده و ققنوس وار در پی هدفی است که برای او حاضر است جان بدهد ، چه رسد به تحمل تخریب ها و تهمت های و ایضاً ناجوانمردی ها!
او سرداری است برای سینمای ما و به اذعان دوست و دشمن، موثرترین فیلمساز سینمای پس از انقلاب که هیچ گاه چشم به جشنواره های پر زرق و برق برلین و کن و غیره نداشته و خوش ندارد حتی در مقام فیلمساز جشنواره انقلابی فجر ، پا بر روی فرش قرمز کاخی بگذارد که با فرهنگ ایرانی و اسلامی قرابتی ندارد.
این گونه است که فیلمساز قصه ما وقتی از سینما حرف می زند ، بیش از هر چیز از اعتقاداتش می گوید و بر دفاع از آن از دریچه هنر تاکید می ورزد؛ وقتی هم که در نشست نقد و بررسی فیلم بادیگارد در جشنواره روبروی نمایندگان رسانه های جمعی می نشیند، از این ناراحت است که چرا نتوانسته به سوریه و عراق برود و در کنار مستندسازانی باشد که جانشان را کف دست گرفته و درمعرض ترور و بمب هستند.
کارگردان متعهد و متخصصی که گرچه هنرمند بزرگی چون پرستویی در مهم ترین آثارش ایفای نقش کرده اما بی گمان خود او ستاره اصلی فیلم هایش است و این حقیقت مسلم البته در سینمای نزار و نحیف ما معنایی بسیار جالب توجه دارد.
قطعاً بسیاری از همکاران و منتقدانش از کنایه های سیاسی او در آثارش ناراحت هستند اما به هر حال نمی توان کتمان کرد که حتی سرسخت ترین و در عین حال بی منطق ترینشان هم هنر حاج ابراهیم را تحسین می کنند .
آری! تحسین برانگیز است که بتوانی اثری تکنیکی و جذاب بسازی و در عین حال قصه ات را به گونه ای پیش ببری که به باتلاقِ لکنت و رودربایستی و خودسانسوری در بیان پیام حقیقی فیلم نرسی.
کم نبودند فیلمسازانی که با فروکش کردن غبار سیاست بازی ها و جار و جنجال های رسانه ای و کف و سود اندک طرفداران خیلی زود از یاد رفته و یا دست کم بی اثر و خنثی و کاملاً معمولی شدند، اما گذشت بیش از سه دهه از عمر فیلمسازی حاتمی کیا نشان داده که او هیچ گاه از این دسته و قماش نبوده و چه خوب که نبوده تا امروز همه برایش نامه بنویسند و تقدیرکنان پیغام برسانند که " دوره ات تمام نشده مربی"
هر چه هم که در این وجیزه اطاله کلام داشته باشیم سال ها پیش شهید آوینی تحلیل بسیار خوبی از حاج ابراهیم داشته که هنوز هم شنیدنی است؛ "شاید باشند فیلمسازانی که مهارت تکنیکیشان در سینما از حاتمیکیا بیشتر باشد، اما هیچ کدام «بسیجی» نیستند... و من به بسیجیان اُمید بستهام؛ نه من تنها،همه آنان که تقدیر تاریخی انسان فردا را دریافتهاند و میدانند که ما از آغاز قرن پانزدهم هجری پای در «عصر معنویت» نهادهایم."
پایان پیام/
دیدگاه شما