به گزارش ملایریها به نقل از نافع، قطار شهری بین تهران تا کرج دو نوع است؛ عادی و سریع السیر. وقتی که عادی است شرایط برای هر نوع فروشنده ای آماده است تا هر جنسی را که در اختیار دارد ارائه کند و کافی است قطار عادی باشد تا صف فروشنده های انواع جنس های به اصطلاح بنجل را ببینی که خود و جنسشان را عرضه می کنند و ناگهان مترو، تبدیل به بازاری می شود با انواع فروشندگان.
داستان اظهارات روز گذشته افرادی همچون اصغرزاده و زیبا کلام در دانشگاه شریف را که مرور می کنم، یاد چند سفری می افتم که با قطار شهری تهران- کرج داشته ام و با مسافران این مسیر راه پیموده ام. قطار که سریع السیر باشد، آن قدر تعداد مسافران بالاست و آن چنان فضا لبریز از جمعیت و هیاهوست که هیچ راهی برای هیچ فروشنده ای باز نیست که وارد قطار شده و جنس خود را به مشتریان و در واقع به مسافران ارائه کند. هیچ فروشنده ای را در هیچ قطار سریع السیر تهران تا کرج نمی یابی که بخواهد چیزی برای فروش داشته باشد. چرا که فضا برای فروختن و خریدن مهیا نیست و مسافران، سوار چنین قطار شلوغی شده اند تا فقط سریع السیر به مقصد خود برسند و برای چند دقیقه زودتر رسیدن، از سر و کول هم بالا رفته اند و اصولا فرصتی برای خریدن و فروختن وجود ندارد که فضایی نیز مهیا نیست.
اما حدود 10 دقیقه باید منتظر بمانی تا قطار عادی برسد. استقبال از قطار عادی، کمتر از قطار سریع السیر است. قطار سریع، فقط در سه ایستگاه نگه می دارد و سرعت بالایی دارد. اما قطار عادی در 10 ایستگه بین راهی باید نگه دارد و خیلی عادی راه خود را بپیماید.
درست با فرا رسیدن قطار عادی است که نوبت فروشنده ها نیز فرا می رسد و حالا بازاری مهیا شده است برای فروختن هر جنس عمدتا به اصطلاح بنجل وارد شده از چین که با قیمت نسبتا پایینی به خورد مسافران داده می شود و البته که بالاخره هر جنسی خریدار خاص خود را دارد.
اظهارات روزگذشته ابراهیم اصغرزاده و مخصوصا صادق زیبا کلام در دانشگاه شریف، دقیقا همان جنس های بنجلی می ماند که در متروی بین شهری تهران- کرج، خرید و فروش می شود. حرف های درجه چند با قیمت هایی بسیار نازل.
شرایط که برای آقایان و خانم های فروشنده عادی باشد، سوار قطار می شوند و مدام با سرو صدای خود،مسافران خسته را آزار می دهند. مسافرانی که خسته از کار و بار روزمره خود قصد بازگشت به خانه هایشان را دارند، مجبورند هر نوع صدایی را بشنوند. هر نوع صدایی و هر نوع بیانی... حتی صدای صادق یباکلام را از دانشگاه شریف که حرف های بنجل و درجه چندم تحویل مخاطبان می دهد و هراسی هم ندارد که چه می گوید و تفاقا، کمی عمیق بشوی در می یابی که درست هم می گوید؛ تنها به جای "منافع شخصی"، -هر جا کلازم باشد- از عنوان "منافع ملی" استفاده می کند و درست همین جاست که نداشتن رابطه با آمریکا در سالهای گذشته، از اول انقلاب تا کنون بر ضد منافع ملی یا همان منافع شخصی قلمداد می شود. و این شرایط ادامه دارد. جنس های بنجل و در جه چند تحویل مخاطبانی داده می شود که در عمده موارد مجبور به شنیدن آنها هستند... قطار، عادی است و شرایطی مهیا.
اتفاقا آنچه زیبا کلام در دانشگاه شریف گفت به درستی مواضع واقعی این جریان را در برابر ملت و دیدگان آنها قرار می دهد. اتفاقا زیبا کلام، واقعا انسان صادقی است. او صادقانه تقلا می کند تا به مردم بفهماند ایستادگی این ملت در برابر آمریکا، دقیقا بر خلاف منافع ایشان و همداستانهایشان بوده و است. و این ملت سی و پنج سال اشتباه کرده اند که در برابر چنین فردی و نیز افرادی از این دست و از این داستان ایستاده اند.
زیبا کلام حتی با حرف های بنجل خود نیز آدم صادقی است و به خوبی دارد همه چیز را به نفع آمریکای خویش تحلیل می کند. او حتی حمله نظامی آمریکا به طبس را حمله نمی داند. او می گوید آمریکا هیچگاه از شاه حمایت نکرد و خیلی حرف هایی که در باور کردن آن و پذیرفتنش، سالهاست هیچ اختلافی بین هیچ جریانی در ایران وجود نداشته و ندارد. حالا انگار نوبت تردید افکنی در این عرصه است.
زیبا کلام آمده است سوار بر متروی تهران- کرج تا جنسش را به مخاطبان و مسافران بفروشد و برود... و شهرداری تهران سالهاست کاری برای جمع کردن این فروشندگان انجام نداده است.
افسانه سامانی پور
انتهای پیام/پ
دیدگاه شما