به گزارش ملایریها به نقل از آناج، پس از توافق برجام، بارها سخنانی از مقامات آمریکایی شنیده شد مبنی بر اینکه آمریکا بهگونهای سازوکار برجام را چیده و طراحی کرده است که ایران علیرغم انجام تعهدات خود و حتی تعلیق تحریمهای ثانویه، کماکان در تحریمهای پنهان ایالات متحده باقی میماند و راهِ در رو برای ایران وجود نخواهد داشت. همزمان با تکرار این ادعاها، برخی از مقامات وزارت امور خارجه ایران اعلام کردند که دولتمردان آمریکایی این سخنان را برای مصارف داخلی خودشان مطرح میکنند و اصلا جنبهی خارجی، بینالمللی و الزامآور برای ایران ندارد.
پس از اجراییشدن برجام و انجام همهی تعهدات از سوی ایران، مقامات آمریکایی و اروپایی همزمان روندی را در پیش گرفتند مبنی بر اینکه 5+1 و ایالات متحده به همهی تعهداتشان عمل نمودهاند و اگر لغو تحریمها (که بعدها ظریف اعلام کرد فقط روی کاغذ برداشته شد) سودی به حال ایران نداشته، این ایران است که باید با دادن امتیازهای بیشتر، طرف آمریکایی را به انجام تعهدات فرابرجامی خود متقاعد کند.
دیری نپایید که همهی آنچه محمدجواد ظریف مصرف داخلی نامیده بود، در تریبونهای عمومی و بینالمللی اعلام شد و ایران چارهای جز تندادن به این موضوع نیافت. کار به جایی رسید که وزیر خارجه آمریکا در جمع مدیران بانکهای بزرگ اروپایی ضمن اعلام آنکه ایران به تعهدات هستهای خود وفادار بوده، اما کماکان از تروریسم منطقهای حمایت میکند که طبیعتا نمیتواند ریسک سرمایهگذاری در این کشور را کاهش دهد.
حالا همه چیز به این موضوع گره خورده که اگر ایران میخواهد سازوکار اقتصادی و بانکی خود را مشروع و شفاف جلوه دهد، باید قوانین حقوقی مربوطه را با تعهددادن به کارگروه ویژه اقدام مالی FATF بپذیرد تا تمامی فعالیتهای اقتصادی ایران در قالب یک کاخ شیشهای مورد نظارت این سازمان قرار بگیرد. مثلا اگر در قضیهی برجام، آژانس بینالمللی انرژی هستهای مسئولیت نظارت بر حسن انجام تعهدات ایران را بر عهده دارد، در این ماجرا نیز کارگروه اقدام مالی FATF چنین نظارتی را بر عهده بگیرد و این یعنی اتاق اطلاعات عملیات اقتصادی ایران به طور کاملا عریان توسط این کارگروه رصد گردد.
همهی این اقدامات برای آن است که ایران از فهرست سیاه این سازمان خارج شود تا بلکه بانکهای بزرگ خارجی به همکاری با ایران راغب شوند، اما این در حالی است که سالها قبل با وجود آنکه نام ایران در فهرست سیاه چنین کارگروههایی دیده میشد، بانکهای خارجی با ایران همکاری میکردند و مانعی بر سر راه آنها وجود نداشت.
شرطی که کارگروه مالی برای جمهوری اسلامی ایران گذاشته آن است که اگر ایران بتواند تراکنشهای اقتصادی خود را به طور کامل در اختیار آنها قرار بدهد و اگر در این تراکنشها هیچ نقل و انتقالی از حسابهای ارزی ایران با حسابهای ارزی گروهها و جنبشهایی که در نظر کارگروه مالی FATF، تروریستی میباشند، مشاهده نشود، آن وقت آنها طی بیانیهای خروج ایران را از فهرست سیاه خود (فعلا فقط ایران و کره شمالی در این فهرست قرار دارند) خارج میسازد و به بانکهای اروپایی اطمینان میدهد که ایران به لحاظ تروریستی، پاکِ پاک است!
اما آیا بازی به همین جا ختم میشود؟ پیشتر بهانهی این بانکها برای همکاری با ایران، وجود تحریمهای ناشی از برنامه هستهای ایران بوده است، پس از برجام نیز با آنکه ظاهرا تحریمها معلق شدهاند اما ترس از چماق آمریکا و نگرانی از آنکه ایران به دلیل حمایت از حزبالله و مقاومت، حامی تروریسم نام گرفته، مانع از همکاری با بانکهای ایرانی شده است. با این وجود چه اطمینانی وجود دارد که اگر ایران (به فرض محال) دست از حمایتهای خود از مقاومت و حزبالله بکشد و FATF را راضی کند که ایران معانی و مفاهیم آمریکا از تروریسم را پذیرفته است، آن وقت بانکهای اروپایی به خاطر مسائلی همچون ترس از برنامهی موشکی و یا حقوق بشری ایران، میلی به همکاری با ایران نشان ندهند؟
ساز و کار برجام چقدر دارای خلل و فرج بوده است که ایران را وادار به پذیرش تفسیر آمریکایی از تروریسم کرده و حالا با وجود آنکه ظاهرا در برجام همه چیز ختم به خیر شده، اما فعلا بحث برجامهای دیگری در میان است؟ در این صورت، چه بلایی سر حزبالله و مقاومت خواهد آمد؟ چرا که تا به حال جمهوری اسلامی ایران هرگز چنین قوانین بینالمللیای را مشروع و قانونی نمیدانسته و زیر بار آنها نمیرفته، اما با تعهد دادن به آنها به لحاظ حقوقی، دست غرب را برای امتیازگیری از ایران باز میگذارد، دقیقا عین قصهی برجام!
انتهای پیام/
دیدگاه شما