سلام بر شما احمد عزیز سلام به روی ماهت. سلام به قدم های استوارت سلام به بویی که با خود آوردی. با شما هستم.
شمایی که سال ها از ما و شهر ما دور بودی و خود تک و تنها در زیر خاک های یکی از هزاران زندانهای بعثی عراق (الکرخ بغداد) آرمیده بودی.
حالا می خواهی بیایی. می خواهی بیایی به شهری که افتخارش شما هستی. ای کسی که شهادت را از مولایت حسین بن علی (ع) فرا گرفتی. خوش آمدی به دیار مردی و مردانگی و زادگاه 1100 پرستوی عاشق.
اما بگذار احمد جان کمی خودمانی تر با شما حرف بزنم. شما سی وپنج سال پیش از این شهر رفتی و حالا می خواهی به آن بازگردی؛ اما توقعت بالا نباشد. انتظارت زیاد نباشد.
فکر نکنی این شهر همان بویی را می دهد که آن زمان می داد. ما هم کمی رنگ عوض کرده ایم و انسان های دیگری شده ایم. آن روز که شما رفتی همه جا صحبت از خدا بود و معاد و معنویت. امروز کمی ان صحبت ها کمرنگ شده. آن روز سرها فقط به خاطر اسلام و انقلاب درد می کرد و امروز فقط به خاطر دنیا. آن روز بوی صمیمیت و مهربانی، مثل بوی عود و عنبر میان همهیِ کوچه پس کوچه ها می پیچید و امروز بوی گناهان بعضی جاها را فرا گرفته است.
آن روز خواهران و مادران ما مثل فاطمهیِ زهرا، حجاب شان کامل بود و امروز تعدادی از انها خجالت می کشند لحظه ای چادر سر کنند. آن روز همهیِ جان ها برای انقلاب و امام و ولایت فقیه می تپید و امروز در کوچه و بازار و خیابان و میان خیلی از مردم، آنچه باز هم کمرنگ شده حرمت بزرگان است. شهر ما خیلی فرق کرده. اصلاً آن چیزی نیست که مدّ نظر شما بود. شرمنده ات هستم. خودم را می گویم.
ما حزب اللهی ها و هیئتی ها و مسجدی ها. که وقتی خیلی ها پا روی خونتان گذاشتند و آن را پایمال کردند، ما هیچ نکردیم و فقط نگاه کردیم و به زدن عکس هایتان به در و دیوارها دل خوش کردیم.
توی همین شهر خیلی ها با امنیتی که شما با نثار جان خود برایشان به ارمغان اوردید دارند زندگی شان را می کنند و مشغول رسیدن به دنیای خود هستند ولی همان ها تا پیکرهای مقدستان را می بینند باز می گویند یک مشت استخوان آورده اند. اما بگذار بگویند.
ما سلول های استخوان های شما را با هزاران صندلی ریاست و صندوقچه های پر از پول که این روزها ارزش شده عوض نمی کنیم. خوش آمدی ای شهید عزیز. بوی علی اکبر امام حسین(ع) را با خود آوردی. ایامِ محرم است شما از آن هایی هستی که روز قیامت اباعبدالله الحسین (ع) دست شمارا می گیرد و وارد بهشت می شوی.
ماهم دلمان به تو خوش است ای همرزم مهربان که دست ما را بگیری. ما گناهکاریم. از سر تا پا غرق در معاصی هستیم. اما باور کن با همهیِ کوتایی ها که کرده ایم ، دوستت داریم. گوشهیِ چشمی به ما نگاه کن که در این شهرِ دگرگون شده بتوانیم راه شما و اقای شما حضرت اباعبدالله الحسین (ع) را ادامه دهیم. سلام بر شما ای مسافربی سربرای هنگامی که متولد شدی و هنگامی که دیده از جهان فرو بستی و روزی که محشور می شوی . اما حيف كه امروز مادرت نيست تا ببیند که با موقع رفتند به جبهه چقدر فرق کرده ای چون ان روز مانند علی اکبر رفتی و امروز که برگشتی مانند علی اصغر هستی.
. اسامی همرزمان شهید احمد جان که عکس مبارکش انسان را بیاد شهید حسین فهمیده می اندازد. عبارت هستند از 1--مجید مریوند2-علی قربان رنجبر3-محمود صادقی4-رسول هوشیاری5-احمد روستایی6-مجید بتوئی7-اصغرترک8-اسماعیل ترک9-رضا روستایی10-احمد حاتمی11-خدامراد ملکی 12-علی نقی زاده 13-محمد شاهسوند 14-امرالله دهنوی15-علی نجات چهاردولی 16- ناصر امیری پری 17- اکبر بخواه 18- اسماعیل رستمی 19- عباسعلی محسنی 20- محمد نبی ملکی 21- مجید مومنی 22- رضا یارمطاقلو 23- حسن غلامی 24-رجبعلی عظیمی 25-رضا روستایی 26- محمد حیدری 27-جواد حمزلویی 28- حسن پیریایی .راهشان پررهرو.
محمد فتحی می ابادی
دیدگاه شما