جایگاه عقل و عقلانیت از منظر حدیث رضوی علیه السلام
دانیال بصیر[1]
چکیده
جایگاه والای عقل و عقلانیت در دو حوزه نظری و عملی در حدیث رضوی علیه السلام باعث ترقیب انسان به تعقل و خردورزي می شود، و به واسطه ی این امر ،عقل وی، او را به دين و اخلاق رهنمون مي كند؛ و عقل است كه حقيقت و واقعیت عالم را براي آدمي آشكارا و روشن مي نماید. انسان با تفکر درمی یابد در این جهان حكمت وجودي برقرار است و براي آن فلسفه و هدفي است. درمی یابد ارزش انسانیت به رسیدن به غایت و هدف آفرینش است که عبارت است از عبادت،عبادتی که جز با تفکر بدست نخواهد آمد زیرا هنگامی که عقل و عقلانیت در انسان رشد یابد تعقل و تفکر ثمر می دهد و باعث عمل و حرکت در انسان می شود و عقل و عقلانیت ، او را سالک به سوی حقیقت و واقعیت عالم مي نماید.
واژگان کلیدی:عقل،عقلانیت،حدیث رضوی علیه السلام،حقیقت عالم و عبادت
1.مقدمه:
از ويژگي هاي جاودانگي و پويايي دین مبین اسلام،اهمیت به جايگاه والاي عقل در اسلام است و در دین اسلام عقل به عنوان يكي از ابزارهاي مهم شناخت شمرده شده است. و با رجوع به آیات و روایات در تبیین جایگاه و اهمیت عقل در عرصههای زندگی انسانی به این مدعا خواهیم رسید.
بهترین گواه این مدعا،آیات و روایات فراوانی است که در قرآن و جوامع روایی شیعه و تا حدودی در جوامع حدیثی اهل سنت در ستایش و تمجید از عقل آمده است.به عنوان نمونه-علاوه بر آیات و روایات فراوان– مرحوم ثقه الاسلام کلینی رحمت الله علیه در نخستین بخش از کتاب شریف اصول کافی، که مهمترین و جزء کتب اربعه شیعه شمرده می شود،فصلی را با عنوان «کتاب العقل و الجهل» گشوده و روایات بسیار مهمی درباره جایگاه و کارکرد عقل در عرصه های مختلف بیان کرده است.
ﻋﻘﻞ در مفاهیم دینی داراي رﺗﺒﻪ ي وﯾﮋه اﺳﺖ و پیشوایان و امامان معصوم علیهم السلام که عمر با برکت خویش را در جهت هدایتگری بشریت صرف نمودند همواره به دنبال آشکار ساختن دفینه های عقول و تبین جایگاه عقل و سامان دادن عقول در بین مردم بودند و حکمت های نظری و عملی ایشان آنقدر گران بهاءست که با توسل و تأسی از ایشان می توان به سعادت حقیقی و ماندگار دست یافت.
آنچه که در منابع تاریخی به آن اشاره شده، این است که حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام به عنوان پیشوای هشتم شیعیان در مباحث علمي و مناظرات خویش كه با صاحبان انديشه هاي غيرتوحيدي و گاه با اندیشوران توحیدی داشتند از عنصر عقل، فراوان استفاده میکردند و رویکرد عقلگرایی و خردورزی را در مباحث علمی به کار می برند و طرف مقابل را با روشهای عقلي وادار به خضوع و اقناع و پذيرش عقايد حقه مي كردند.
تجلي عقلانيت دينی در سخنان و روش زندگی حضرت از یک سو و دفاع عقلاني حضرت رضا علیه السلام از دين از سوی دیگر خود مؤید جایگاه رفیع عقل و عقلانیت در نگاه حضرت می باشد.
2.مفهوم شناسی عقل و عقلانیت
2-1:لغت شناسی عقل
واژه عقل، مصدر عقل یعقلُ است، که در کتاب های لغویین، به معانی مختلفی به کار رفته است. در قرآن کریم به معنای فهم و ادراک آمده است.[2]معنای اصلی عقل در لغت عرب، منع، نهی، امساک، حبس و جلوگیری است.[3]
در مفردات راغب در مورد عقل چنین آمده است: عقل به آن قوه ای گفته می شود که آماده پذیرفتن علم و دانش است و گاهی نیز به دانشی گویند که به وسیله همین قوه به دست آمده است. در اطلاق اول، عقل به معنای عاقل و در دومی به معنای معقول گرفته شده است. اصل عقل، امساک، پیوند دادن و نگهداشتن است و به همین دلیل به عقال شتر، عقل شتر گویند، به دارویی که مانع روانی شکم می شود، عقل بطن گویند. عقلت المرأه یعنی زن موی سرش را بست. بستن زبان را عقلت اللسان و بستن دست را عقل کفّه می گویند. به زندان معقِل گویند چون انسان ها در آن نگهداری می شوند و از خروج آنها جلوگیری می شود. پرداخت کنندگان دیه مقتول، شتر دیه را بر درب خانه مقتول می بندند که این عمل را اصطلاحاً «عَقلتُ المَقتوُلَ» می گویند؛ یعنی دیه او را پرداخت کردم و یا از این حیث است که این تدبیر مانع خونریزی می شود؛ زیرا قاتل در هر صورت یا باید تاوان جانی و بدنی را پس بدهد یا جزای نقدی بپردازد. به همین مناسبت هر نوع جزای نقدی دیه و متعهدان به آن، عاقله نامیده می شوند[4].
عقل اصطلاحی عبارت است از(چنانکه مرحوم ﻋﻼﻣﻪ ﻃﺒﺎﻃﺒﺎﯾﯽدر تفسیر المیزان به آن اشاره کرده است):
ﮐﻠﻤﻪي ﻋﻘﻞ در ﻟﻐﺖ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎي ﺑﺴﺘﻦ و ﮔﺮه زدن اﺳﺖ ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﻣﻨﺎﺳﺒﺖ ادراﮐﺎﺗﯽ ﻫﻢ ﮐﻪ اﻧﺴﺎن دارد و آﻧﻬـﺎ را در دل ﭘﺬﯾﺮﻓﺘـﻪ و ﭘﯿﻤﺎن ﻗﻠﺒﯽ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ آﻧﻬﺎ ﺑﺴﺘﻪ، ﻋﻘﻞ ﻧﺎﻣﯿﺪه اﻧـﺪ، و ﻧﯿـﺰ ﻣـﺪرﮐﺎت آدﻣﯽ را و آن ﻗﻮه اي را ﮐﻪ در ﺧﻮد ﺳﺮاغ دارد و ﺑﻪ وﺳﯿﻠﻪ آن ﺧﯿﺮ و ﺷﺮ و ﺣﻖ و ﺑﺎﻃﻞ را ﺗﺸﺨﯿﺺ ﻣﯽ دﻫﺪ، ﻋﻘـﻞ ﻧﺎﻣﯿـﺪه اﻧـﺪ، و در ﻣﻘﺎﺑﻞ اﯾﻦ ﻋﻘﻞ، ﺟﻨﻮن و ﺳﻔﺎﻫﺖ و ﺣﻤﺎﻗﺖ و ﺟﻬﻞ ﻗﺮار دارد ﮐـﻪ ﻣﺠﻤﻮع آﻧﻬﺎ ﮐﻤﺒﻮد ﻧﯿﺮوي ﻋﻘﻞ اﺳﺖ، و اﯾﻦ ﮐﻤﺒـﻮد ﺑـﻪ اﻋﺘﺒـﺎري ﺟﻨﻮن، و ﺑﻪ اﻋﺘﺒﺎري دﯾﮕﺮ ﺳﻔﺎﻫﺖ، و ﺑﻪ اﻋﺘﺒﺎر ﺳﻮم ﺣﻤﺎﻗﺖ، و ﺑـﻪ اﻋﺘﺒﺎر ﭼﻬﺎرم ﺟﻬﻞ ﻧﺎﻣﯿﺪه ﻣﯽﺷﻮد[5].
2-2:عقل از دیدگاه قرآن و روایات
در قرآن كريم چهل و نه بار از مشتقات ماده عقل استفاده شده است. قرآن کریم عقل را موهبتى الهى دانسته، كه آدمى را به سوى حق هدايت مىكند و از گمراهى نجات مىدهد.به فرموده مرحوم علامه طباطبايى در تفسیر شریف المیزان:
قرآن شريف عقل را نيرويى مىداند كه انسان در امور دينى از آن بهرهمند مىشود و او را به معارف حقيقى و اعمال شايسته رهبرى مىكند و در صورتى كه از اين مجرا منحرف گردد، ديگر عقل ناميده نمىشود. منظور از عقل در قرآن شريف، ادراكى است كه در صورت سلامت فطرت، به طور تامّ براى انسان حاصل مىشود[6].
علاوه بر قرآن در روايات نيز عقل، ابزارى براى شناخت حقايق تلقى شده است. امام صادق علیه السلام در عبارتى از يك روايت بسيار جالب و طولانى مىفرمايد:
...عقل است كه خدا انسانها را به آن آراسته و روشنى بخش آنان قرار داده است. پس بندگان به واسطه عقل، آفريدگار خود را شناخته و خوب را از بد تميز دادهاند؛ و شناختهاند كه تاريكى در نادانى و روشنايى در آگاهى است. اين چيزى است كه عقل، آنان را به آن رهنمون شده است[7]....
بنابراین عقل یکی از استعدادهای انسان است که توسط آن می تواند حقایق را تشخیص دهد، شناسایی کند، دسته بندی و نقد نماید؛ و عقلانیت منشأی است که انسانها یا گروههای انسانی در افکار، اعمال و نهادهای اجتماعی خود به نمایش می گذارند.
2-3:اقسام عقل
ﺗﻘﺴﯿﻢ ﻋﻘﻞ ﺑﻪ ﻋﻘﻞ ﻧﻈﺮي و ﻋﻘﻞ ﻋﻤﻠﯽ، اﻣﺮي اﺳﺖ ﮐﻪ ﺣﮑﻤﺎي اﺳﻼﻣﯽ ﺑﻪ آن اهتمام داشته و ﻗﺮﯾﺐ ﺑﻪ اﺗﻔﺎق اﯾﺸﺎن آنرا ﻣﺴﻠّﻢ و ﻣﻘﺒﻮل ﮔﺮﻓﺘﻪ اﻧﺪ.آﻧﭽﻪ دراﯾﻦ ﻗﺴﻤﺖ ﻣﻮرد ﺗﻮﺟﻪ ﻣﯽ ﺑﺎﺷﺪ ﮐﺎرﮐﺮدﻫﺎي ﻋﻘﻞ ﻧﻈﺮي و ﻋﻤﻠﯽ اﺳﺖ ﮐﻪ عقل نظری درمباحث نظری اﺑﺰار ﻣﻌﺮﻓﺖ اﺳﺖ که با آن واقعیات فهمیده می شوند و جهان، ادراک می گردد. ولی ﻋﻘﻞ ﻋﻤﻠﯽ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺑﻪ ﺟﻨﺒﻪ ﺣﺮﮐﺖ ﺟﻮارﺣﯽ و ﻓﻌﻠﯽ ارﮐﺎن ﻣﻌﺮﻓﺖ ﺗﻮﺟﻪ دارد که بایدها و نبایدها را مشخص می کند.
عقلانیت نیز در هر دوی این حوزه ها می تواند جریان یابد. فهم نظری از جهان وقتی عقلانی است که منطبق بر اصول باشد و از معیارها و روشهای معینی تبعیت کند. همچنین کنش انسانها که پیش فرض آن بایدها و نبایدهاست می تواند عقلانی یا غیر عقلانی باشد[8].
3.امام رضا علیه السلام تجلی عقل و عقلگرایی
امام رضا علیه السلام ،که تشنگان دانش و معرفت با توسل و تأسی از فیض وی بهره و سیراب می شدند و عطش علمیشان در فهم معضلات و حل مشکلات فرو می نشست، خود تجلی عقلانیت و سرچشمه جوشان علم و فضیلت بود. در روایتی که از ابی الصلت هروی در مورد فضلیت حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام نقل شده است ایشان می فرماید :
َ مَا رَأَيْتُ أَعْلَمَ مِنْ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا علیه السلام وَ لَا رَآهُ عَالِمٌ إِلَّا شَهِدَ لَهُ بِمِثْلِ شَهَادَتِي وَ لَقَدْ جَمَعَ الْمَأْمُونُ فِي مَجَالِسَ لَهُ ذَوَاتِ عَدَدٍ عُلَمَاءَ الْأَدْيَانِ وَ فُقَهَاءَ الشَّرِيعَةِ وَ الْمُتَكَلِّمِينَ فَغَلَبَهُمْ عَنْ آخِرِهِمْ حَتَّى مَا بَقِيَ أَحَدٌ مِنْهُمْ إِلَّا أَقَرَّ لَهُ بِالْفَضْلِ وَ أَقَرَّ عَلَى نَفْسِهِ بِالْقُصُورِ
من از علی بن موسی الرضا دانشمند تر و عالمتر ندیده ام و هیچ عالمی او را دیدار نکرد مگر اینکه همین را مانند من شهادت داد. مأمون گروهی از دانشمندان ادیان مختلف و فقها و متکلمان اسلام را در جلسات متعدد گردآورد همگی مغلوب علوم سرشار آن حضرت شدند و به فضل و برتری او اقرار و به ناتوانی خود اعتراف کردند[9].
منابع تاریخی به شیوه عقل گرایی حضرت در قالب مناظرات علمی اشاره کرده اند که حضرت رضا علیه السلام در مباحث علمي و مناظرات خویش كه با صاحبان انديشه هاي غيرتوحيدي و گاه با اندیشوران توحیدی داشتند رویکرد عقلگرایی و خردورزی را در مباحث به کار می برند و همچنین از کلام خود ایشان می توان این مطلب را استنباط نمود که فرمودند:
الامام.... يَدْعُو إِلَى سَبِيلِ رَبِّهِ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِالْحَسَنَة وَ الْحُجَّةِ الْبَالِغَة ِ[10]
این بیان به رویه عقل گرایی حضرت اشاره می کنند که امام در برخورد با اندیشمندان با برهان و دلیل سخن می گوید؛ زیرا او برهان کامل و حجت الله است و حضرت در برخورد با مردم که اهل استدلال و برهان نیستند و ممکن است به کنه مطلب نرسند با موعظه و خطابه و با مخالفان و معاندان با جدال احسن برخود می کردند. و دلیل عدم اشاره به شعر و مغالطه شاید این باشد که اولاً قیاسات شعری و مغالطی در شأن حجت خدا نیست و ثانیاً قیاسات شعری و مغالطه ،علم آور و یقینی نیست[11].
همچنین استقبال امام رضا علیه السلام از مباحث آزاد میان صاحبان اندیشه ادیان و حضور ایشان در این عرصه نشانگر آن است که زیر بنای اعتقادی اسلام دارای پایه های برهانی و عقلانی قوی است و به وسیله آن می توان از معارف دین با عقل و علم دفاع نمود. امام با اطمینانی که به حقانیت دین و واقعگرایی شریعت حضرت رسول صلی الله علیه و آله داشت به مباحث دینی بر پایه عقلی ارج می نهاد و صاحبان اندیشه را به مناظره و مباحثه علمی دعوت می نمودند. مباحث علمی و دینی همراه با عقلانیت و احاطه علمی بر مبانی ادیان و مذاهب خود باعث تحول علمی عظیمی در تاریخ اسلام شد.
شاهد این مدعا یکی از منظرات حضرت رضا علیه السلام است که در کتاب عیون اخبار الرضا نقل شده که حضرت فرمود:
إِنِّي لَمَّا نَظَرْتُ إِلَى جَسَدِي فَلَمْ يُمْكِنِّي زِيَادَةٌ وَ لَا نُقْصَانٌ فِي الْعَرْضِ وَ طَوْلٍ وَ دَفْعُ الْمَكَارِهِ عَنْهُ وَ جَرُّ الْمَنْفَعَةِ إِلَيْهِ عَلِمْتُ أَنَّ لِهَذَا الْبُنْيَانِ بَانِياً فَأَقْرَرْتُ بِهِ مَعَ مَا أَرَى مِنْ دَوَرَانِ الْفَلَكِ بِقُدْرَتِهِ وَ إِنْشَاءِ السَّحَابِ وَ تَصْرِيفِ الرِّيَاحِ وَ مَجْرَى الشَّمْسِ وَ الْقَمَرِ وَ النُّجُومِ وَ غَيْرِ ذَلِكَ مِنَ الْآيَاتِ الْعَجِيبَاتِ الْمُتْقَنَاتِ عَلِمْتُ أَنَّ لِهَذَا مُقَدِّراً وَ مُنْشِئا[12]...
من چون به جسد خود نظر افکندم و امکان کم و زیاد کردن در آن و نیز دفع زیانها و جلب منافع را برای آن در خود نیافتم دانستم که این بنیان و ساختمان را سازنده ای است و بدین سان به وجودش اقرار نمودم علاوه بر اینکه می بینم گردش افلاک به قدرت او و پیدایش ابرها و حرکت بادها و جریان خورشید، و ماه و ستارگان و دیگر نشانه های شگفت آور و در عین حال روشن را به دست او یافتم دانستم که از برای تمام اینها گرداننده و پدید آورنده ای وجود دارد.
این مناظره خود اشاره بر این نکته دارد که حضرت رضا علیه السلام در مباحث علمی، رعایت مباحث عقلانی را می کردند. چنانچه در نقل مناظره گذشت این مناظره که پاسخ حضرت به یکی از مادیون درباره دلیلی براثبات وجود خداوند است ، حضرت از برهان نظم بطوری که برای تمامی عقول قابل فهم باشد استفاده می کنند.
4.جایگاه عقل و عقلانیت از منظر حدیث امام رضا علیه السلام
در این بخش سعی شده است که جایگاه عقل و عقلانیت را در دو حوزه عقل نظری و عقل عملی بررسی کنیم و لذا در ابتدا جایگاه عقل را در حوزه عقل نظری از منظر احادیث شریف و نورانی رضوی بررسی می کنیم و سپس در حوزه عقل عملی؛
4-1:جایگاه عقل و عقلانیت در حوزه عقل نظری
حدیث اول:
حضرت رضا علیه السلام در بیانی نورانی در مورد عقل می فرمایند:
ُ صَدِيقُ كُلِّ امْرِئٍ عَقْلُهُ وَ عَدُوُّهُ جَهْلُه[13].
كلمه صديق مبالغه در صدق می باشد، بنابراين صديق كسى را گويند كه در صدق مبالغه كند، يعنى آنچه را كه انجام مىدهد، مىگويد، و آنچه را كه مىگويد، انجام مىدهد، و ميان گفتار و كردارش تناقضى نيست و به معنای دوستی است که هرگز خیانت نمی کند و لذا از دیدگاه امام رضا علیه السلام عقل هرکس دوست اوست که در راهنمایی انسان صادقانه عمل می کند و چراغی است که راه آدمی را به سوی خیر و سعادت نشان می دهد.
نكته ای كه در حديث رضوی باید به آن توجه نمود اين است كه امام رضا علیه السلام عقل را نقطه مقابل جهل قرار داده است در حالي كه بنا بر تعریف علم به نحو مطلق (حضوری و حصولی )علم عبارت است از: حضور معلوم نزد عالم[14] و جهل دقیقا معنای مقابل علم را دارد یعنی فقدان این حضور،و به حسب ظاهر جهل در مقابل علم است نه در مقابل عقل، و همچنین که گذشت در کتاب شریف اصول كافي مرحوم کلینی رحمت الله علیه بابی با عنوان كتاب عقل و جهل تألیف نموده اند، كه بر گرفته از احاديثي است كه در آن بيان شده است؛ و در این حدیث شریف امام رضا علیه السلام نیز عقل را در برابر جهل قرار داده است . معناي اين تقابل اين است كه آن كس كه عاقل نيست جاهل است هر چند به حسب ظاهر عالم باشد. به عبارت ديگر ممكن است بسياري از عالمان جاهل باشند به اين معنا كه عاقل نباشند . دليل اين مطلب اين است عقل در روايات اهل بيت علیهم السلام عقل متعارف و متداول در بين مردم نيست بلكه عقلي است كه در راه بندگي خدا و قرب به او و هدايت يافتن به سعادت اخروي به كار گرفته مي شود و با آن به بهشت الهي و رضوان خدا نائل مي شوند .پس هر آن کس که از این نعمت و موهبت الهی دستش کوتاه باشد جاهل به حساب می آید هر چند که به تمام راه های زمین و آسمان آگاه باشد یا اینکه تمام علوم را فراگرفته باشد. از این رو است که در روایات بحثی به نام عالم بی عمل به وجود آمده است.
مرحوم صدرالمتألهین در شرح خود بر اصول کافی می فرماید: عقل از آن رو دوست انسان و جهل دشمن او گرديده كه به واسطه عقل، انسان دوست را به دست مىآورد و به خيرات و نيكوييها راهنمايى مىشود، و به واسطه آن دشمنان را دفع مىنمايد و از شرور و بديها دورى مىگزيند و به اشاره آن طاعات و كارهاى نيك را انجام مىدهد و گناهان و كارهاى زشت را ترك مىكند و راه خشنودى خداوند و عبادت پروردگار را مىپويد.و به واسطه جهل، تمامى اين امور، عكس مىشود و اضداد آن به وجود مىآيد، يعنى انسان با جهل براى خود دشمن مىتراشد، دوستانش از او مىگريزند، از راه خير و نيكى به راه شر و بدى رفته، مرتكب گناه شده، از فرمان خدا سرپيچى مىكند.معنايى براى دوست جز آنچه مبدأ و اصل اين امور باشد و معنايى نيز براى دشمن جز آنچه مبدأ و اصل اضداد آن باشد نيست، خواه آن دوست و دشمن جوهر باشند و يا عرض، جسم باشند و يا غير جسم، درون نفس انسان باشند و يا بيرون آن، چون تمامى خصوصيات اين اشيا از حقيقت دوستى و دشمنى بيرون است، بلكه حقيقت دوست و دوستى و آنچه كه دوستى به آن تحقق مىيابد و روح معناى آن، عبارت از چيزى است كه انسان از آن بهرهمند شود و به آنچه خير و سلامت است، راهنمايى گردد.حقيقت دشمنى و روح معناى آن، چيزى است كه انسان از آن زيان ببيند و از آن شر و بدى و شقاوت برويد و عقل و جهل نيز چنين است پس سزاوار خواهد بود كه عقل، دوست انسان و جهل، دشمن او ناميده شود[15].
بنابراین،کسی عاقل شمرده می شود که در راه بندگی خدواند و قرب به او، عقلش در خدمت عملش باشد،چنین فردی همه چیز دارد هرچند عالم نباشد ولی کسی که عقل ندارد هرچند عالم باشد، جهل را در خانه اش مهمان کرده، و چیزی از انسانیت نخواهد داشت و بهره ای از زندگی نخواهد برد زیرا نشانه انسانیت، عقل انسان است و غایت زندگی انسان، رضوان الهی و بلکه لقاء پروردگار عالمیان می باشد.
حدیث دوم:
روایت دیگری در کتاب کافی از امام رضا علیه السلام نقل شده است،که حضرت بالاترین عبادت را تفکر در مبدأ حقایق عالم می داند:
لَيْسَ الْعِبَادَةُ كَثْرَةَ الصَّلَاةِ وَ الصَّوْمِ إِنَّمَا الْعِبَادَةُ التَّفَكُّرُ فِي أَمْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل
عبادت به فراوانی نماز و روزه نیست بلکه عبادت تفکر در امر خداوند تعالی است[16].
قرآن کریم ﻫﺪف از آﻓﺮﻳﻨﺶ اﻧﺴﺎن را ﻋﺒﺎدت بیان می کند و در سوره ذاریات می فرماید:
وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُون[17].
ﭘﺲ قوام اﻧﺴﺎنیت از دﻳﺪگاه ﻗﺮآن این طور بیان شده است که انسان در راﺳﺘﺎي ﻫﺪف اﻟﻬﻲ گام بردارد. ﺑـنابراین اﻧﺴﺎن ﻋﺎﺑﺪ ﺑﺎ غرض آﻓﺮﻳﻨﺶ ﻫﻤﺎﻫﻨﮓ بوده و خود را سالک این راه قرار داده است.
این روایت شریف نیز از حضرت رضا علیه السلام اشاره بر این دارد ﻛﻪ ﻋﺒﺎدت ﺑﻪ ﻛﺜﺮت ﻧﻤﺎز و روزه نیست ،بلکه ﻋﺒﺎدت را ﺗﻔﻜﺮ در اﻣﺮ اﻟﻬﻲ ﻣﻲداند. نکته ای که در این روایت باید به آن توجه نمود این است که حضرت عبادت را تفکر در امر الهی می داند و از ادات حصر استفاده می کند و می فرماید: عبادت فقط تفکر و تعقل در امر الهی است ﭘﺲ ﻛﺴﻲ ﻋﺒﺪ اﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﺘﻔﻜﺮ در اﻣﺮ اﻟﻬﻲ ﺑﺎﺷﺪ،زیرا تفکر درباره معبود قهراً عبادت عملی را به همراه می آورد. عبادت مثل انسان متشکل از جسم و روح می باشد،اگر جسم بی روح باشد جمادی بیش نیست و کاری از آن بر نمی آید و اهمیت و ارزش انسانیت به روح و قلب اوست.
در عبادت جسم همان اعمال ظاهری مثل وضو و قیام و قعود و اذکار وغیره می باشد.طبق حدیث شریف رضوی آنچه به عبادت روح می بخشد و در واقع قوام عبادت است تفکر و حضور قلب است، عبادت بدون تفکر، عبادت جسمی و بدون روح است.البته این اعمال خاص اسقاط تکلیف می کند اما آثار آن عبادت را ندارد.بنابراین این حدیث شریف را باید جزء معجزاتی شمرد که در محیطی که تفکر اصلا ارزشی نداشت آیینی پیدا می شود که اساس را بر تفکر قرار می دهد.
در اینجا سوالی که پیش می آید این است التفکر فی امر الله به چه معنای است؟
اين بخش از روایت دارای دو احتمال می باشد که بنابر هر یک از احتمالات نقش و جایگاه عقل متفاوت می شود:
این حدیث شریف علاوه براینکه مردم را تشويق و تحريك به تفکر مىكند ممکن است منظور از فی امر الله، تفکر به معنای عام باشد یعنی مراد از امر، اوامر الهی در عالم تکوین و نظام آفرینش باشد.طبق این احتمال التفکر فی امر الله در حدیث شریف رضوی عبارت می شود از اندیشیدن ،پيرامون حقايق وجود، و معارف مبدأ و معاد و اسرار طبيعت و تشویق به تفکر در طبيعت، اجتماع و نواميس اخلاق، و قوانين زندگى فردى و اجتماعى.
بنابراین احتمال، جایگاه عقل در این حدیث عبارت است از معيار و ميزان بودن در باب احكام نظرى و مسائل مترتب بر آن. مثلاً اثبات خداوند متعال، نبوت و مسائل فرعى آن. البته عقل در همين محدوده بنابر قول حق در قبال وحى نمىباشد؛ بلكه مكمّل آن بوده و به منزله يكى از دلايل رهنمونى انسان به حقايق مطرح است. امام هفتم علیه السلام به هشام مىفرمايد:
خداوند را بر آدميان دو حجت است، يكى حجت درونى كه همان عقل است و ديگرى حجت بيرونى كه وحى مىباشد[18].
دومین احتمال از این فراز نورانی این است که منظور از التفکر فی امر الله تفکر در اوامر تشریعیه الهیه باشد. هر چند معارف دینی انسان را به اطاعت مطلقه و بىچون و چراى خدا و رسول خدا دعوت مىكند، اما ممکن است این فقره از حدیث امام رضا علیه السلام اشاره باشد به اینکه عبادت نباید با جمود محض و تقليد كوركورانه، و بدون هيچ تفكر و تعقلى باشد، بلكه بايد انسان فكر و عقل خود را بكار گيرد، تا در هر مساله حقيقت امر برایش كشف شود، و با نور عقل راه در اين سير و سلوك برایش روشن گردد.
با این احتمال جایگاه عقل به عنوان مصباح و چراغ نسبت به حقايق و رهآوردهاى درونى شريعت است. در واقع، با تمسك به اين چراغ است كه احكام شريعت، مشخص و ممتاز مىگردد. اما نقش عقل در اين حد در دريافت احكام شريعت به دو گونه است:
اوّل، تلاش براى كشف قرآن و اخبار نبوى و علوى است. اين كوشش، همان استدلالهاى عقلى است كه براى فهم احكام شرعى ترتيب داده مىشود. به بيان ديگر، ما از قدرت عقل و انديشه خود در فهم مطالبى كه در آيات و روايات وجود دارد، استفاده مىكنيم.
دوم، ارائه منابع و ابزارهاى عقلى براى دريافت احكام شرعى است. يعنى، عقل گاه در استدلالهايى كه جهت كشف مطلبى ترتيب مىدهد، از مبادى تعبدى كه از كتاب و سنت گرفته، استفاده مىكند؛ و گاه برخى از مبادى و يا تمام آنها را خود تأمين مىنمايد. مثلاً مسأله حسن و قبح عقلى، يا كشف وجوب مقدمه از وجوب ذىالمقدمه، همه از جمله موارد حضور مبادى عقلى در استنباط مطالب دينى مى باشند[19].
به هر حال انسانی که با خداوند متعال بوسیله تفکر و تعقل آشنا شود، عشق در درونش نهادینه و محکم می گردد، در این صورت انسان از خداوند تبعیت می کند و از فرمان خداوند تخلف نمی کند.
4-2:جایگاه عقل در حوزه عقل عملی
حدیث اول:
مراتب کمال انسانیت هنگامی حاصل و بدست می آید که شخص از سلامت و رشد عقل عملی نیز برخوردار باشد. انسان هنگامی می تواند حقایق را خوب تمیز دهد و هر چیزی را خوب اندازه گیری کند که عقل خود را در مسیر حکمت الهی قرار دهد و تنها در این صورت است که به سلامت عقل دست یافته است.
از فرمایشات نورانی حضرت رضا علیه السلام این طور برداشت می شود که ایشان عقل را ابزاری برای سلامت روحی و رشد معنویی انسان بیان می کند.
حضرت علیه السلام می فرمایند:
أَنَّهُ سُئِلَ مَا الْعَقْلُ قَالَ التَّجَرُّعُ لِلْغُصَّةِ وَ مُدَاهَنَةُ الْأَعْدَاء وَ مُدَارَاةُ الْأَصْدِقَاء[20]
از امام رضا علیه السلام سؤال شد عقل چیست؟ حضرت فرمود: عقل آن است که انسان غصه ها را فرو برد و گرفتاریها را تحمل نموده و با دشمنان بسازد و با دوستان مدارا کند.
حضرت در این حدیث شریف عقل را ابزاری بیان می کنند که نفس انسانی به سبب مواظبت براعمال به اموری دست می یابد كه با آن، اعمال و افعالی را که بايد انجام دهد انجام يا اعمال و رفتاری را که نباید انجام دهد،ترک کند؛ و بر این اساس وقتی به کتاب شریف کافی مراجعه می کنیم و به حدیث امام صادق علیه السلام بر می خوریم،حضرت عقل را اینگونه بیان می کنند:
قُلْتُ لَهُ مَا الْعَقْلُ قَالَ مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحْمَنُ وَ اكْتُسِبَ بِهِ الْجِنَانُ قَالَ قُلْتُ فَالَّذِي كَانَ فِي مُعَاوِيَةَ قَالَ تِلْكَ النَّكْرَاءُ وَ تِلْكَ الشَّيْطَنَةُ وَ هِيَ شَبِيهَةٌ بِالْعَقْلِ وَ لَيْسَتْ بِعَقْل
شخصى از امام ششم علیه السلام پرسيد: عقل چيست؟ حضرت فرموند: چيزى است كه به وسيله آن، خدا پرستش شود و بهشت به دست آيد. آن شخص گويد: گفتم: پس آنچه معاويه داشت چه بود؟ فرمود: آن نيرنگ است. آن شيطنت است. آن نمايش عقل را دارد، ولى عقل نيست[21].
جایگاه عقل و عقلانیت را می توان در این حدیث و در حدیث رضوی علیه السلام اینگونه جمع نمود،که بندگان حقیقی پروردگار زمانی که به عبادت معبود خود می پردازند،از این عبادت و نیایش برایشان اطمینان و آرامش حاصل می شود و به سبب این آرامش و استواری غصه از آنها رخت می بندد و می توانند سخترین دشواری ها را تحمل کنند؛و این گروه از افراد در چهره و قلبشان غصه و اندوه راه ندارد و می توانند با دوستان و اطرافیان خود مدارا نمایند.
بنابراین شخص عاقل دارای اخلاق نیکو و ملکات نفسانی است و چون قوه شیطنتش تحت سیطره عقل اوست، از بدترين رفتارهای پست و حیوانی به دور مىباشد.
حدیث دوم:
در جایی دیگر حضرت رضا علیه السلام برای تکامل عقل ده ویژگی را بیان می کنند و از دیدگاه حضرت فرد عاقل ده خصلت دارد که باعث رستگاریش می شود.
حضرت در کتاب شریف تحف العقول می فرمایند:
لَا يَتِمُّ عَقْلُ امْرِئٍ مُسْلِمٍ حَتَّى تَكُونَ فِيهِ عَشْرُ خِصَالٍ الْخَيْرُ مِنْهُ مَأْمُولٌ وَ الشَّرُّ مِنْهُ مَأْمُونٌ يَسْتَكْثِرُ قَلِيلَ الْخَيْرِ مِنْ غَيْرِهِ وَ يَسْتَقِلُّ كَثِيرَ الْخَيْرِ مِنْ نَفْسِهِ لَا يَسْأَمُ مِنْ طَلَبِ الْحَوَائِجِ إِلَيْهِ وَ لَا يَمَلُّ مِنْ طَلَبِ الْعِلْمِ طُولَ دَهْرِهِ الْفَقْرُ فِي اللَّهِ أَحَبُّ إِلَيْهِ مِنَ الْغِنَى وَ الذُّلُّ فِي اللَّهِ أَحَبُّ إِلَيْهِ مِنَ الْعِزِّ فِي عَدُوِّهِ وَ الْخُمُولُ أَشْهَى إِلَيْهِ مِنَ الشُّهْرَةِ ثُمَّ قَالَ ع الْعَاشِرَةُ وَ مَا الْعَاشِرَةُ قِيلَ لَهُ مَا هِيَ قَالَ ع لَا يَرَى أَحَداً إِلَّا قَالَ هُوَ خَيْرٌ مِنِّي وَ أَتْقَى إِنَّمَا النَّاسُ رَجُلَانِ رَجُلٌ خَيْرٌ مِنْهُ وَ أَتْقَى وَ رَجُلٌ شَرٌّ مِنْهُ وَ أَدْنَى فَإِذَا لَقِيَ الَّذِي شَرٌّ مِنْهُ وَ أَدْنَى قَالَ لَعَلَّ خَيْرَ هَذَا بَاطِنٌ وَ هُوَ خَيْرٌ لَهُ وَ خَيْرِي ظَاهِرٌ وَ هُوَ شَرٌّ لِي وَ إِذَا رَأَى الَّذِي هُوَ خَيْرٌ مِنْهُ وَ أَتْقَى تَوَاضَعَ لَهُ لِيَلْحَقَ بِهِ فَإِذَا فَعَلَ ذَلِكَ فَقَدْ عَلَا مَجْدُهُ وَ طَابَ خَيْرُهُ وَ حَسُنَ ذِكْرُهُ وَ سَادَ أَهْلَ زَمَانِه
عقل مسلمان کامل نیست، مگر اینکه دارای ده خصلت باشد:
اول:از او امید خیر باشد؛
دوم: از بدی او در امان باشند؛
سوم:خیر اندک دیگران بسیار شمارد؛
چهارم: خیر بسیار خود را اندک شمارد؛
پنجم: هرچه حاجت از او خواهند، دل تنگ نشود؛
ششم: در عمر خود از دانش طلبی خسته نشود؛
هفتم:فقر در راه خدا، از توانگری نزد او محبوب تر باشد؛
هشتم: خواری در راه خدا، از عزت با دشمن نزد او محبوب تر باشد؛
نهم:گمنامی را از شهرت بیشتر بخواهد؛
سپس پرسیدند: دهمی چیست؟ فرمود: احدی را ننگرد، جز آنکه بگوید او از من پرهیزکارتر است؛ زیرا در این مورد مردم دو دسته اند: دسته ای بهتر و با تقواتر از او و دسته ای در مرتبه پایین تر. هرگاه کسی را ملاقات کند که از وی در مرتبه پایین تری است با خود اندیشد که شاید این شخص در باطن از او بالاتر است و خود را کمتر از او ارزیابی کند و اگر کسی را ببیند که بهتر از اوست در برابرش تواضع کند تا به او ملحق شود. هرگاه کسی به این درجه از کمال رسید مقامی ارجمند یافته و خیرش همه جا را فرا خواهد گرفت و نام نیکش همه جا یاد می شود و برتر از اهل زمان خویش می گردد[22].
قرائتی از روایت:
خصلت اول و دوم:
انسان عاقل با شناختى كه از خير و شر دارد، شر را هرگز به جاى خير قرار نمی دهد.و از بدى و بدانديشى دور، و به نيكى و نيك گويى نزديك است. پس فرد عاقل با شناختی که از خير و شر دارد، عملا خود را به خيرات سوق و از شرور روی گردان می شود.
بنابراین شخص عاقل همت خود را برای خیر و ازدیاد طاعات صرف نموده و مردمان به خیر او امیدوار، و از شر او در امان می باشند،زيرا سعى و كوشش در امر خیر، دورى از ضد آن را در پى خواهد داشت.
آزار رساندن به دیگران، از نشانه های شخصیت ناسالم است. افرادی که از اختلال های شخصیتی رنج می برند معمولاً دیگران را آزار می دهند. در مقابل، انسان های سالم از هر نوع اذیتی به خود و دیگران دوری می جویند و هم وغمشان برآن است که به دیگران نیکوکاری و مهربانی نمایند.
سعدى نقش عملكرد نيكوكارى، در برابر بدرفتارى را در اين قطعه شعر مشخص نموده، و مى گويد:
سگى پاى صحرانشينى گزيد
به خشمى كه زهرش ز دندان چكيد
شب از درد، بيچاره خوابش نبرد
به خيل اندرش، دخترى بود خرد
پدر را جفا كرد و تندى نمود
كه آخر تو را نيز دندان نبود؟
پس از گريه مرد پراكنده روز
بخنديد كاى مامك دلفروز
مرا گرچه هم سلطنت بود و بيش
دريغ آمدم كام و دندان خويش
محالست اگر تيغ بر سر خورم
كه دندان به پاى سگ اندر برم
توان كرد با ناكسان بد رگى
وليكن ز مردم نيايد سگى[23]
بنابراین شرور از خوى و طبيعت نادانان است و فرد عاقل از این خوى و رفتار ناپسند به دور می باشد.
خصلت سوم:
سومین ویژگی و خصلتی که حضرت بیان می کنند این است که، شخص عاقل خیر اندک و بسیار کم انسانها و اطرافیان خود را همواره بسیار و کثیر می بیند، و هیچگاه بر این امر اعتراضی ندارد که چرا به این اندازه بر من خیر و خوبی رسیده است.
خصلت چهارم:
در این بخش از حدیث حضرت می فرماید:عاقل خیرات و خوبیهای خود را اندک شمرده و فروتنی و افتادگی به خرج می دهد.از این فرموده امام رضا علیه السلام می توان اینگونه استفاده نمود، که شخص عاقل برای کارهای خیر و نیکوی خود اهمیت فراوان قائل است ولی در عین حال خیرات خود را کم می بیند؛ زیرا انسان عاقل اگر برای کار خویش اهمیتی قائل نباشد کار و فعالیتی که انجام می دهد به درستی انجام نخواهد شد و چه بسا باعث ضرر و خسران برای دیگران شود.اما در همین حال شخص عاقل همواره خیر و نیکی خود را اندک می شمارد و گاه بدست فراموشی می سپارد تا از رذائل و آفتهایی نفسانی همچون غرور، تکبر و غفلت از عنایت خداوند در توفیق دادن او به انجام کارهای خیر، ایمن بماند.
خصلت پنجم:
امام علیه السلام ملاک و معیار دیگری برای کمال عقل بیان می کنند و می فرمایند:شخص عاقل هیچگاه از اظهار نیاز دیگران در نزد خود دلتنگ نمی شود.بر این اساس،استقبال از نیازهای مردم و تلاش برای برآوردن حاجات آنها، نه تنها فعلی عقلانی است، بلکه مایه رشد عقلانیت و نزدیک شدن انسان به قله تکامل خواهد شد و این امر باعث تعالی جامعه می شود.
خصلت ششم:
حضرت در این بخش از حدیث می فرمایند:شخص عاقل هرگز ازاندوختن دانش و فرا گیری علم درتمام زندگی اش احساس خستگی نمی کند. البته باید به این نکته عنایت داشته باشیم که انسانها متفاوت هستند. عده ای بدنبال دانش و علم نمی روند و عده ای مدتی از عمر خویش را به علم آموزی اختصاص می دهند، ولی حضرت علیه السلام انسان مطلوب را کسی می داند که تمام عمر خویش را وقف علم و علم آموزی کند، خصوصاً در مسائل دینی و اعتقادی که در آیین و دین اسلام به آن سفارش بسیار شده است. آموختن و یاد گیری مسائل واجب دین بخصوص در بخش عقائد بسیار لازم و مورد تأکید است زیرا گاهی شبهات و تهاجم هایی که به عقیده وارد می شود ، بنیان تفکر را به هم می ریزد و این شبهات همانند تند باد و طوفانها سهمگین هستند،که اگر زیر بنای تفکر مانند ساختمانی محکم نباشد، هرگز در مقابل آن نمی توان مقاومت کرد.بر این اساس عقائد دینی می بایست مستحکم باشند، تا هرگز دشمنان آسیبی به فکر واندیشه نرسانند.و از مهمترین ارزشها و ویژگیهای منحصر به فرد دین مبین اسلام اهمیت و تأکید بر دانش طلبی و علم آموزی است. اما یکی از مهمترین آفاتی که باعث منع افراد از طلب علم و دانش است بحث خستگی و خمودگی است. بر اساس فرمایش امام رضا علیه السلام یکی از کارهای دست یابی به کمال عقلانی، خستگی ناپذیری در کسب دانش است؛
و لذا حضرت رضا عليه السلام در فرمایشی بلند و ارزشمند در مورد ارزش علم و علم آموزی مي فرمايند:
إِنَّ الْعِلْمَ حَيَاةُ الْقُلُوبِ مِنَ الْجَهْلِ وَ ضِيَاءُ الْأَبْصَارِ مِنَ الظُّلْمَةِ وَ قُوَّةُ الْأَبْدَانِ مِنَ الضَّعْفِ يَبْلُغُ بِالْعَبْدِ مَنَازِلَ الْأَخْيَارِ وَ مَجَالِسَ الْأَبْرَارِ وَ الدَّرَجَاتِ الْعُلَى فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ الذِّكْرُ فِيهِ يَعْدِلُ بِالصِّيَامِ وَ مُدَارَسَتُهُ بِالْقِيَامِ بِهِ يُطَاعُ الرَّبُّ وَ يُعْبَدُ وَ بِهِ تُوصَلُ الْأَرْحَامُ وَ بِهِ يُعْرَفُ الْحَلَالُ وَ الْحَرَامُ الْعِلْمُ إِمَامُ الْعَمَلِ وَ الْعَمَلُ تَابِعُهُ يُلْهِمُهُ السُّعَدَاءَ وَ يَحْرِمُهُ الْأَشْقِيَاءَ فَطُوبَى لِمَنْ لَمْ يَحْرِمْهُ اللَّهُ مِنْهُ حَظَّه
علم قلبها را از جهل بيرون مي سازد و به آنها حيات مي بخشد و ديدگان را از تاريکي بيرون مي آورد و به آنها نور مي دمد. علم، بدنها را از ضعف و ناتواني مي رهاند و به آن نيرو مي بخشد. علم، بنده را به جايگاه شايستگان و مجالس نيکان و درجات عالي دنيا و آخرت مي رساند. مذاکره علمي، معادل روزه داري است و تدريس علم، همسان نماز است. به واسطه علم، پروردگار اطاعت و عبادت مي شود و به واسطه علم صله رحم محقق، و حلال و حرام شناخته مي شود. علم، پيشگام عمل است و عمل پيرو آن، سعادتمندان از علم بهره مي گيرند و شقاوتمندان از آن محرومند، خوشا به حال کسي که خداوند بهره علم را بر او حرام نکرده است[24].
این سخن گرانبها، علاوه بر تبین و تصویر جایگاه علم و خرد ورزی،برای طالبان علم و اندیشه،تأثیر فراوانی در میدان اندیشه ایجاد می کند و آنان را بر این امر بسیار خطیر تشویق می کند،که نه تنها دانش آموزی و خرد ورزی هیچ گاه خستگی آور نیست، بلکه همواره شوق آور است و طالب علم، احساس خستگی نمی کند.
خصلت هفتم:
در دین اسلام دو دسته روایات در مورد فقر و تهی دستی وجود دارد؛ دسته ای از روایات به شدت، فقر را مورد مذمت قرار داده و هرگز به آن روی خوش نشان نمی دهد؛زیرا فقر، سبب پیامدهای زیان بار خواهد شد. و در مقابل دسته ای دیگر از روایات ، تهیدستی و فقر را نکوهش و حسن می شمارد. این دو دسته از روایات را می توان اینگونه جمع بندی نمود:
فقری که با صبر و خویشتن داری همراه است،فقر و تهیدستی حسن شمرده می شود و اسلام آن را مورد نکوهش قرار می دهد؛زیرا در پسِ این فقر، حکمت و مصلحتی نهفته است،که می تواند شخص را از بسیاری از آفت ها مانند غرور، خودپسندی و غیره ایمن بدارد؛ولی آن دسته از فقر و تنگدستی در اسلام مورد مذمت قرار گرفته است ،که توأم با صبر و شکیبایی نباشد و باعث آفات و مشکلات روحی و معنوی برای شخص شود.
با توجه به جمع اول،امام رضا علیه السلام فرموند:عقل مؤمن زمانی کامل می شود که فقر در راه خدا نزد او محبوب تر از توانگری باشد.در این بخش از بیان شریف امام علیه السلام فقری برای مؤمن، محبوب تر از توانگری معرفی می شود که در راه خدا باشد؛ و فقر در راه خدا آن است که شخص دست تقدیر الهی را در زندگی فقیرانه خود ببیند و در برابر آن،سر تسلیم فرود آورد.
خصلت هشتم:
حضرت در این بخش از حدیث می فرمایند: خواری در راه حق بهتر از عزت در برابر دشمن است.آنچه در معارف قرآنی و اهل بیت علیهم السلام بیان می شود این است که سربلندی و بزرگی ، مخصوص پروردگار عالمیان است؛ و از این رو، انسان با ایمان و دارای عقل کامل، ذلت و خواری در راه حق تعالی را نه تنها کوچک نشمرده، بلکه آن را عین سرافرازی و سربلندی در دنیا و آخرت می داند، و هیچ گاه عزت ظاهری در زیر سایه دشمن را عظمت نمی داند، بلکه آن را ذلت و خواری می پندارد.همچنان که حضرت سیدالشهدا علیه السلام در بیانی شریف و گرانبها فرمودند:مرگ با عزت به از زندگی با ذلت است؛در واقع این دستور العمل خود راهی است روشن، برای هر کسی که با دشمن خود چگونه رفتار و مذاکره نماید.
خصلت نهم:
حضرت علیه السلام یکی از معیارهای کمال عقلانی را، تمایل به گمنامی دانسته اند و می فرمایند: عقل مسلمان زمانی تکامل می یابد که گمنامی را از شهرت بیشتر بخواهد. این بخش از حدیث اشاره به اخلاص در عمل فرد عاقل دارد؛لذا کارها و اعمال انسان عاقل در سینه و قلبش نهفته و اعمال وی از چشم دیگران به دور می باشد.
خصلت دهم:
امام رضا علیه السلام در بیان دهمین خصلت و ویژگی شخص عاقل می فرمایند: انسان زمانی به تکامل عقلانی می رسد که احدی را ننگرد، جز آنکه بگوید او از من پرهیزکارتر است؛ زیرا هر شخص ممکن است با دو دسته از مردمان روبه رو شود: مردمی که از او بهتر و پرهیزکارتر هستند و مردمی که از او بدترند. هرگاه کسی را ملاقات کند که از وی در مرتبه پایین تری است با خود اندیشد که شاید این شخص در باطن از او بالاتر است و خود را کمتر از او ارزیابی کند و اگر کسی را ببیند که بهتر از اوست در برابرش تواضع کند تا به او ملحق شود. هرگاه کسی به این درجه از کمال رسید مقامی ارجمند یافته و خیرش همه جا را فرا خواهد گرفت و نام نیکش همه جا یاد می شود و برتر از اهل زمان خویش می گردد.
حضرت مردم را به لحاظ تقوا و پرهیزکاری به دو دسته تقسیم می کنند: دسته ای از مردم که به لحاظ تقوا و پرهیزکاری بالاتر از انسان عاقل هستند و دسته ای دیگر پایین تر؛انسان عاقل هنگامی که با شخص بی تقوایی برخورد می کند،می بایست بگوید خوبی و اعمال این فرد پنهانی است و آن را به دلیل ظاهرش مورد سرزنش قرار ندهد.و هرگاه شخصی را که در اعمال و رفتار بهتر از خویش است،ملاقات نمود،به وی احترام نماید تا این امر باعث کمال عقلش شود.
علاوه براین،در معارف دینی به طور مکرر بیان شده، که همواره دیگران را برتر و بالاتر از خود بدانید.ولی گاهی ممکن است انسانها بنابر اعتباریات خود کمالات ظاهری و اعتباری مانند مقام، ثروت و جایگاه اجتماعی را،کمالات حقیقی و واقعی بپندارند؛ در واقع این امور اعتباری ،ملاک برتر بودن افراد نمی باشد. بلکه ملاک برتر بودن ،تقرب به پروردگار عالمیان و محبوبیت حقیقی نزد اوست.
ده خصلت و ویژگی انسان عاقل:
5.نتیجه:
عقل از منظر حضرت رضا علیه السلام بخششي است از جانب خداوند متعال به خلق،و اين نعمت دست يافتني نيست، مگر با عنايت و فضلي از پروردگار. و هنگامی عقل می تواند مفيد و ثمره بخش باشد كه به كار گرفته شود و تبدیل به عمل شود. اگر انسان تعقل و خردورزي داشته باشد، عقل، او را به دين و اخلاق رهنمون مي كند. عقل است كه حقيقت و واقعیت عالم را براي او آشكار مي كند.و انسان با تفکر در مي يابد كه جهان داراي حكمت وجودي است و براي آن فلسفه و هدفي است.
بنابراین انسان عاقل به این نکته رهنمون مي شود كه براي تحقق و رسیدن به هدف و غایت آفرینش مي بايست اصولي را رعايت كند و از اموري اجتناب نمايد.در حقيقت عقل نظري و عقل عملي به او كمك مي كند كه جهان و حقايق آن را بشناسد و براساس هدف و حكمتي كه براي جهان تعریف شده است راه و رويه اي را در پيش گيرد. اين گونه است كه برخي امور را در جهت هدف آفرینش خوب و نيك مي يابد و برخي ديگر را بد و زشت. اين همان احكام عقل عملي در حوزه اخلاق است كه از آن به حسن و قبح عقلاني و اخلاقي ياد مي شود.
با تمامی مطالبی که در احادیث رضوی علیه السلام بیان شد،دانسته مي شود كه جایگاه عقل و عقلانیت در همه ی عرصه هاي زندگي انسان نقش كليدي و اساسي دارد. به سخن دیگر، سعادت و شقاوت انسان به عقل و ميزان بهره گيري او از عقل است.انسان عاقل روابط خود با چهار حوزه زندگیش که عبارتند از انسان با خدا، انسان با خویشتن، انسان با خلق و انسان با هستی را سر و سامان می دهد.
منابع ومأخذ:
کلینی، محمد، الاصول من الکافی، تصحیح و تعلیق علی اکبر الغفاری، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1388 ه
حرانی، حسن، تحف العقول عن آلالرسول، تصحیح علیاکبر الغفاری، قم، نشر اسلامی، 1404 ه
صدوق، محمد،عیون اخبارالرضا، تصحیح مهدیلاجوردی، قم، طوس، 1363ش
عطاردی، عزیزاللّه، مسند الامام الرضا علیهالسلام ، تهران، مکتبة الصدوق، 1392 ه
سجادی،سیدجعفر، فرهنگ علوم فلسفی و کلامی ،تهران، امیرکبیر ،چاپ دوم،1375
فارس بن زکریا، معجم مقاییس اللغه،بیروت،دار احیا،التراث العربی،1429ه
اصفهانی،راغب،مفردات الفاظ القرآن،ترجمه مصطفی رحیمی نیا،تهران،نشر سبحان،1386
ﻃﺒﺎﻃﺒﺎﯾﯽ، ﻣﺤﻤﺪ ﺣﺴﯿﻦ، اﻟﻤﯿﺰان ﻓﯽ ﺗﻔﺴـﯿﺮ اﻟﻘـﺮآن،ترجمه موسوی همدانی،قم،دفتر انتشارات اسلامی،1386
خسرو پناه ،عبدالحسین،کلام جدید، مرکز مطالعات و پژوهش های فرهنگی، قم ، ۱۳۷۹
مجلسی،محمد تقی،بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار،نشر اسلامیه،تهران،1425ه
طباطبایی ،سیدعلی ، انسان کامل، انتشارات مطبوعات دینی،تهران ، ۱۳۸۲
سبحانی تبریزی،جعفر، محاضرات فی الالهیات،انتشارات رائد،قم،1393
صدرالدین شیرازی،محمد بن ابراهیم، شرح اصول الكافى،پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی،تهران،1383
جوادى آملى ،عبدالله ، شريعت در آيينه معرفت،قم،اسرا،1387
سعدی،مصلح بن عبدالله، بوستان سعدی،انتشارات قدیانی،تهران،1387
1.طلبه حوزه علمیه قم
2.فرهنگ علوم فلسفی و کلامی، ماده عقل
3.معجم مقاییس اللغه، ج ۴، ص ۶۹٫
4.مفردات راغب، کتاب عین، کلمه عقل، ص ۳۴۱ – ۳۴۲
5.اﻟﻤﯿﺰان ﻓﯽ ﺗﻔﺴـﯿﺮ اﻟﻘـﺮآن ،ج2، ص 371
6.الميزان ﻓﯽ ﺗﻔﺴـﯿﺮ اﻟﻘـﺮآن ، ج 2، ص 250
7.اصول كافى، كتاب العقل و الجهل،ج1 ،ص34 ،حدیث 34
8.کلام جدید، ص ۵۸
9.بحارالانوار، ج۴۹، ص۱۰۰، ح۱۷
10.عیون اخبار الرضا علیه السلام، ج۱، ص۲۱۶،حدیث۲۰
11.انسان کامل ،74
12.عیون اخبار الرضا علیه السلام، ج۱، ص۱۲۰، حدیث۲۸
13.اصول کافی، باب العقل و الجهل، ج 1، ص11 ،حدیث3
14.محاضرات فی الالهیات ص 92
15.شرح اصول الكافى، ج 1 ، ص 231
16.الكافي،باب التفکر ج2، ص،55 ،حدیث 4
17.الذاریات آیه 56
18.اصول كافى، باب العقل و الجهل، ج اول، ص 16 ،حدیث12
19.شريعت در آيينه معرفت، صص208 – 199
20.بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار، باب التقية و المداراة، ج72، ص393
21.اصول كافى، باب العقل و الجهل، ج اول، ص 11 ،حدیث3
22.تحف العقول عن آل الرسول، ص: 443
23.بوستان سعدی، باب چهارم در تواضع
24.بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار، ج1، ص: 171
دیدگاه شما