پیش از ورود به بحث این نکته را متذکر شوم که صاحب این نوشته یکی از عشاق امام است (انشاءالله). اگر مخاطب این متن آن را به جناح مقابل اصلاحات ارجاع دهد، قطعاً معنادهی دیگری که منظور نویسنده نیست از آن استنباط خواهد کرد. نگارنده نسبت سیاسی با دو جناح عمده کشور ندارم. تاکنون از ۷۶۰۰ توئیتی که زدهام، یک مورد هم در تأیید جناح راست نیست. اما از آنجا که بخشی از جریان اصلاحات را با شاقول امام جزو نظام نمیدانم در نقد آنان نوشتم و سخت معتقد به احیای چپ هستم و برای این موضوع با اصلاحطلبان درون نظام هم جلسه داشتهام. نکته دیگری که لازم است جناب سیدحسن بداند اینکه، نگارنده سیاست خواندهام، یعنی با مفاهیمی همچون دموکراسی، جمهوری، مشروطه، سکولاریسم، ملت، کشور، دولت، رقابت و مشارکت زندگی کردهام.
و، اما بعد… چند روز پیش شنیده شد سکولارترین بخش اصلاحات از کاندیداتوری جنابعالی استقبال یا از شما مطالبه حضور کردهاند. شما میدانید که سکولاریسم نقطه مقابل حرکت تاریخساز امام است و در ادامه خواهید دید این اتهامی برای اخراج رقیب نیست که نقل قول توأم با امانت را از آنان میآورم. علاوه بر اصرار بر سکولاریسم، بر تحریف امام نیز اصرار دارند و شما ساکت یا همسو هستید. علویتبار درباره نسبت امام و مردمسالاری میگوید: «امام به مشارکت مردم اعتقاد داشت، اما به رقابت آنچنانی اعتقاد نداشت. به نوعی پوپولیسم بود و خب ما به دموکراسی اعتقاد داریم، یعنی هم به مشارکت و هم به رقابت». از نظر جنابعالی امام به رقابت اعتقاد نداشت و پوپولیسم بود؟ آیا همین اتهام را اکنون به نظام نمیزنند که دنبال مشارکت حداکثری هستند، اما زمینه رقابت را فراهم نمیکنند؟ آیا شما نیز معتقدید امام پوپولیسم بود؟ امامی که در اوج کوران جنگ که یاور میخواست حاضر نشد با قرائت ملیگرایی نیرو به جبهه بفرستد، پوپولیسم بود؟ امامی که با صراحت گفت اگر کسی با انگاره ملیگرایی برای آزادی خرمشهر کشته شود، شهید نیست، پوپولیسم بود؟
باز جای خوشبختی است که اتهام امروز به نظام همان اتهام به امام است و لااقل ما با این پیوستگی خوشحال میشویم. شاید بفرمایید نظرش را گفته چه اشکال دارد؟ به عنوان یک شهروند یا معلم اشکالی ندارد، اما برای ورود به حاکمیت اشکال دارد.
اندیشه سیاسی امام (حکومت در عصر حاضر) از جهت شکل و محتوا بر سه اصل قابل جمع استوار است؛ ۱- جمهوری اسلامی ۲- مردمسالاری دینی ۳- اسلام سیاسی. آیا شما به این معتقدید؟ و اگر کسی یا کسانی ۱۸۰ درجه مقابل هر سه بایستند، آنان را سلیقهای در درون نظام میدانید یا مخالفان ماهوی/ ماهیتی نظام برآمده از اندیشه امام؟ در این مقوله، قبل از اینکه نگران تحریف امام باشیم، نگران آن هستیم که شما را از ریل امام خارج کنند و برای رسیدن به سکولاریسم/ مشروطه/ جمهوری حیات پیوسته شما با امام را گسسته کنند و در میدان عمل و رفتار نیز با الهام از «تئوری جین شارپ»، «انقلاب رنگی»، «راه چهارم» (محتوای جلسه حزب مشارکت در ماههای منتهی به انتخابات ۱۳۸۸) شما را به همان مسیری هدایت کنند که موسوی را هدایت کردند که پس از سالها مجاهدت در راه امام و آرمانهای انقلاب وی را به تقابل با نظام کشاندند و آن شد که همه میدانیم. اگر شما معتقدید آنچه سال ۸۸ بر کشور رفت، طراحی نبوده یا موسوی از طراحی بیخبر بود و یا تنشی بود که منشأ آن احمدینژاد بود، مرا فرا بخوانید تا نتایج بررسیهای آشکارم را تقدیم کنم.
صاحب جملات ذیل که از شما مطالبه حضور کردهاست، اکنون از ارکان نهاد اجماعساز اصلاحطلبان برای انتخابات ۱۴۰۰ میباشد، یعنی در تلاش است فردی را از بین کاندیداهای خود برای ریاست جمهوری برگزیند. به سؤال و جواب چندی پیش وی با خبرنگار توجه بفرمایید:
خبرنگار: به نظام ولایت فقیه و جمهوری اسلامی التزام دارید؟
علوی تبار: «التزام عملی به همون اندازهای که یک مسیحی دارد» یعنی مسیحی چیزی به نام جمهوری اسلامی (ماهیت نظام) برایش معنا ندارد، اما از قوانین تبعیت میکند و در ادامه میگوید: «من از نظر شکل حکومت به جمهوریت معتقدم و از جهت محتوا به دموکراسی، حکومت را هم فرادینی دنبالشم.»
در عبارت بالا سه عنصر اساسی در مقابل قانون اساسی و اندیشه سیاسی امام وجود دارد.
۱-جمهوریت به جای جمهوری اسلامی
۲- دموکراسی به جای مردمسالاری دینی
۳-سکولاریسم (فرادینی) به جای اسلام سیاسی
حال این فرد اصرار دارد که در جمهوری اسلامی مسئولیت داشته باشد و عنصر محوری باشد، اما از نظر ما با آن سه عنصری که تأکید میکند به دنبال براندازی نرم است، البته برای فرار از این موضوع در جای دیگری به خبرنگار میگوید: «برانداز را کسی میدانم که سلاح به دست بگیرد. درخواست تغییر نظام به روش غیرمسلحانه را براندازی نمیدانم!»
آقا سیدحسن نظر جناب عالی به عنوان میراثدار امام چیست؟
خبرنگار: شما پس اصلاحطلبید یا اپوزیسیون؟
علویتبار: «من اصلاحطلب رادیکال هستم» جالب این است که خود را رادیکال مینامد، اما ایشان و دوستانش واژه تندرو را برای افرادی در جناح مقابل به کار میبرند.
حالا این فردی که به حکومت غیردینی (فرادینی) اصرار دارد و صادقانه هم میگوید از شما میخواهد وارد گردونه انتخابات شوید. آیا میتوان گفت ایشان سیدحسن خمینی را طرفدار جمهوری اسلامی (به جای جمهوری)، مردمسالار دینی (به جای دموکراسی) و نظام دینی (به جای نظام فرادینی) میداند و سپس به عنوان کاندیدای مطلوب خود انتخاب میکند؟ شما درباره ایشان و دوستانش چگونه فکر میکنید؟ ایشان و امثال ایشان را سلیقهای در درون جمهوری اسلامی میدانید یا مقابل امام و درگیر با مبانی جمهوری اسلامی؟
اگر شما هم معتقدید باید از اندیشه امام عدول کرد یا به قول حجاریان باید بعد از امام مانند جانشینان مائو عمل کرد، بفرمایید تا ما هم توقعات خود از جناب عالی را تنظیم کنیم.
درک میکنم که اگر شما این جماعت را سلیقهای در درون نظام بدانید، دوری آنان از قدرت شما را رنج میدهد، اما نگران آنیم که در ذهن شما این باشد که اینها خط امامی هستند، اما راهی به حکومت ندارند.
شما مستحضرید که همین جماعت با همین نظارت استصوابی، مجلس ششم را در اختیار گرفتند (عین مجلس سوم که مثلاً نظارت استصوابی نبود) و خاتمی با همین قانون به انتخابات ورود کرد. حال چه اتفاقی افتاده است؟ آیا رهبر سال ۱۳۷۸ و ۱۳۷۶ نسبت به رهبر حال تغییر کرده است؟ فقهای شورای نگهبان تغییر کردهاند یا عدهای «حکومت فرادینی» را فریاد میزنند به جای خود آینه میشکنند؟ اکنون شورای نگهبان واکنش نشان میدهد نه کنش؟ البته میدانم جریان اصلاحات دارای شخصیتهای محترم، وزین و خدومی است که هر چند به روشهای اداره کشور نقد دارند، اما به جهت ماهوی با آن درگیر نیستند و شما آنان را در دولت و مجلس میبینید، اما اجازه دهید تا جمهوری اسلامی هست به قول امام فقط «جمهوری اسلامی اسمی» نباشد. ما دوست نداریم مانند چین عکس امام (مائو) بر در و دیوار باشد، اما راه خودمان را برویم. امام به جامعیت اسلام معتقد بود و ما به جامعیت امام معتقدیم. شما مرزبندی امام با نهضت آزادی از اسناد لانه جاسوسی تا بیت آیتالله منتظری، تا انتخابات مجلس سوم را میدانید، امروز نسبت آنان با اصلاحطلبان رادیکال چیست؟ اگر امام اشتباه کرده دوست داریم از زبان شما بشنویم. شاید بفرمایید حق شهروندی دارند؛ شما میدانید همه این جماعتِ اندک و پر سروصدا حقوق بگیر جمهوری اسلامی هستند. حق شهروندی همین است که حیات اجتماعی دارند، حقوقبگیر نظامند و جز نقادی هنر دیگری هم ندارند، اما جمهوری اسلامی نباید به هر پلشتی تن دهد و ما آن را راه امام بدانیم. ماها امانتدار امام هستیم و اگر قرار شد به امام پشت کنیم، جمهوری اسلامی نیز معنا ندارد. شاید بفرمایید، خب حالا اینها از من دعوت کردند، من که سراغ آنان نرفتهام و دستی دراز نکردم. پیشنهاد این است که مانند مرحوم ابوترابی عمل کنید، وقتی وی را در لیست کارگزاران گذاشتند، ابراز برائت کرد و خواستار حذف نام خود از آن لیست شد و امروز او مثالآوری از پاکی سیاسی برای ماست.
با نگاهی که سکولارها امروز به ولایت فقیه دارند و آن را یکهسالاری (سند حزب مشارکت) درمقابل مردمسالاری و همهکاره کشور میدانند حتماً اگر امام بود از او میپرسیدند شما چهکاره بودید که برای مرحوم فهیم کرمانی دستور صادر کردید؟ مگر شما وزیر خارجه بودید که از اینجا برای لندن (سلمان رشدی) حکم صادر کردید؟ مگر شما خبرگان بودید که آیتالله منتظری را عزل کردید؟ چرا شما نسبت به منافقین حکم خدا را جاری کردید؟ شما چهکاره بودید که نهضت آزادی را بدون حضور در دادگاه، فاقد صلاحیت و رسمیت اعلام کردید و…
باور حتم دارم که اعتبار اجتماعی امام این اجازه را نمیدهد وگرنه میدانند برای عبور از جمهوری اسلامی باید ابتدا از امام عبور کرد.
عزتمند باشد.
نویسنده:عبدالله گنجی
انتهای پیام/
دیدگاه شما