به گزارش ملایریها؛ اسم روستا که می آید خیلی ها محیطی را مجسم می کنند که هوای پاک و دلنشینی همراه با محصولات متنوع و دوستداشتنی و مردمانی شاد که در باغ ها روزگار گذرانیده و دلخوشند، اما اینها در روستای هدف گزارش این شماره ما؛ «جیجانرود» محلی از اعراب ندارند.
به روستا که وارد می شویم از شادابی و نشاطی که متصور بودیم خبری نیست، رودخانه ای که از جوار روستا می گذرد بنا به گفته های اهالی از زمان احداث سد کلان در مرویل خشک شده و امیدها را به یأس تبدیل کرده است. تنها در بارندگی های بهار امسال که سد سرریز کرده بود بمدت یک ماه اهالی روستا شاهد جاری شدن آب در رودخانه بوده اند و بعضی از اهالی به میمنت این اتفاق گوسفند هم قربانی کرده اند.
دهیار جوان روستا می گوید؛ اگر آب را جیره بندی کنند، روستاهای در طول رودخانه «حرم رود سفلی» از این وضعیت اسفبار بیرون می آیند و مشکل کم آبی جیجانرود با این تدبیر مسئولین حل شدنی است
.
به مسجد روستا نزدیک می شویم، صدای ذکر صلوات می آید، یکی از خانمهای روستا ما را به جمع با صفای اهالی که مشغول سفره صلوات هستند دعوت میکند، به گرمی پذیرایمان میشوند، به محض اینکه سر درد دلها باز می شود.
یکی از نبود آب آشامیدنی می گوید، دیگری از رفتن شوهرانشان برای کار به تهران و مادر موی سپید کرده نیز از تخریب باغچه اش می گوید که عده ای به خاطر کمبود آب می خواهند باغچه اش را جمع کنند چرا که معتقدند با وجود کمبود آب نباید درختان را آبیاری کند.
از جمع با صفای اهالی که تنها سرگرمی شان برنامه های مسجد روستا است که آنهم بانوئی جوان راهاندازی کرده، جدامیشویم. به کوچههای پر از سکوت که قدم میگذاریم دلمان می گیرد، تصورمان از روستا به هم میریزد، بچه های معصوم جیجانرود منتظرند تا خانم سعادت بانویی که بدون چشمداشت مشغول انجام اقداماتی سازنده در روستا است تا کانون مسجد که تنها سرگرمیشان در این روستای فاقد امکانات است را راهاندازی کند. این کانون اتاقی کوچک است که خانم سعادت و برادرش که دهیار روستا است با هزینه شخصی در گوشه ای از حیاط خانه شان ساخته اند و هنوز در و پیکر هم ندارد
.
دهیار جوان روستا از عشق به زادگاهش می گوید و از اینکه بیش از این نمیتواند کاری برای مردمش انجام دهد، متأسف است. می گوید؛ کارشناسی ارشد دارد و درصدد است برای یافتن شغلی مناسب از روستا برود؛ مثل اکثر جوانهای روستا. از کارهائی که انجام داده می گوید، از تأمین آب آشامیدنی از دهنو آورزمان که البته بعضاً این آب توسط روستاهای سر راه قطع میشود، آخر فشار آب کم است.
از کمک کردن برای لوله کشی آب مدرسه و نام گذاری معابر، نصب تابلوی ورودی روستا، نصب کدپستی منازل، تخریب خرابههایی که در طرح هادی روستا بوده اند و مسطح نمودن معابر.
درد دل هم دارد، می گوید به علت عدم همکاری اهالی در پرداخت خودیاری که البته به بیکاری و ضعف اقتصادی آنان مربوط می شود، طرح جمع آوری زباله را تعطیل کردیم. از نداشتن حصار تنها دبستان روستا می گوید که چون بیرون از روستاست امنیت ندارد.
از مسجد کوچک در حال ساخت توسط خود اهالی خبر می دهد و از خیرین و مسئولین جهت تکمیلش استمداد می طلبد.
می گوید؛ کانالهایی که آب را از چاه های موجود به مزارع می رسانند خیلی قدیمی هستند و آب در آنها هدر می رود لذا باید لوله کشی شود که به خاطر کمبود بودجه معطل مانده است.
دهیار جوان معتقد است به علت احداث سد کلان در مرویل سفره های زیرزمینی روستایشان خشک شده است. وی میگوید در سالهای نه چندان دور که رودخانه آب داشت شاهد مناظر زیبایی از مهاجرت انواع پرندگان بودیم که از زمان ایجاد سد دیگر این صحنه ها را ندیده ایم. مسئولین اگر بخواهند می توانند به روستاهایی که در طول رودخانه ایجاد شده اند آب سهمیه از سد برسانند تا روستاها جانی دیگر بگیرند.
برای تکمیل گزارش به تنها نانوایی روستا می رویم که نان سنتی می پزد. آقای سعادت و همسرش نانوایی را میچرخانند. آقای سعادت که رئیس شورای اسلامی روستاست با رویی گشاده به استقبالمان می آید. دل پردردی دارد و هم از کمبود آب شرب و کشاورزی گلایه دارد. می گوید این نانوایی بیشتر زحمتش به دوش همسرم می باشد که طبق سهمیه ای مشخص برای اهالی نان می پزیم. اگر در تابستان که شهرنشینان به روستا می آیند و مصرف نان بیشتر می شود سهمیه را کنترل نکنیم باید آرد آزاد بخریم. هرچه هم گفتیم که سهمیه را بیشتر کنند، مسئولین قبول نکردند.
همسرش با همان صفای مخصوص روستاییان از اینکه در ماه رمضان نمی تواند از ما پذیرایی کند عذر می خواهد و می گوید نان ما بدون جوش شیرین است و همه اهالی از کیفیت آن راضی هستند. الحق که نان دستپخت خانم سعادت ما را به یاد سلیقه کوکب خانم قدیم انداخت.
می خواهیم خداحافظی کنیم که مادر بزرگی که در ابتدای ورود به روستا با ایشان آشنا شدیم، ما را به باغچه ای که با زحمات طاقت فرسا در حیاط خانه وسیعش درست کرده دعوت می کند. دور تا دور باغچه را حصار چوب و تور کشیده و از طریق پشتبام وارد باغچه می شود. علت را که جویا می شویم می گوید بچه ها اذیت می کنند و به خاطر کمبود آب اهالی فشار آورده اند که تخریبش کنم.
وارد باغچه با صفای پیرزن که میشوی، بوی سبزی تازه و طبیعی با روان آدمی بازی می کند. انواع سبزی و صیفی و درختان میوه را کاشته است. تعارفمان میکند به سبزی تازه که دل هر رهگذر را می رباید. چند عکس به یادگار می گیریم و خداحافظی می کنیم.
یادم رفت از بچه های روستا بگویم که فقط تا پنجم ابتدایی در روستا درس میخوانند و برای ادامه تحصیل باید به مراکز شبانه روزی بروند و بعضی از بچه ها به خاطر دوری راه از ادامه تحصیل محروم شده اند. خانم سعادت فعال اجتماعی روستا معتقد است جیجانرود به ملایر نزدیکتر است ولی جزء بخش سامن قرار گرفته که متأسفانه این امر مشکلاتی را برای اهالی ایجاد کرده است.
از هنگام ترک روستا چشمانمان به شیروانیهای عریض و طویل رنگارنگ و ساختمانهای شهرک صنعتی شوشاب می افتد با فاصله ای بسیار اندک، با خود فکر می کنم اگر هرکدام از شرکت های موجود در این شهرک، قدمی هرچند کوچک برای اهالی روستا بردارند خیلی از مشکلاتشان حل شدنی است.
خیلی از خانه های روستا تحمل بارندگی بهار امسال را نداشته و سقفهایشان فرو ریخته و شاید زمستان امسال سقفهای دیگر نیز آوار شوند. در این روستا جای کار خیر بسیار است هر کسی که اهل خیر است قدم بردارد تا نفس های به شمارش افتاده «جیحانرود» قطع نشود، تا چراغ های روستا خاموش نشود.
روستای «جیحانرود» از توابع بخش سامن در دهستان حرم رود سفلی میباشد که براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال 1385 جمعیت آن 274 نفر در قالب 70 خانوار و در سال 1390 جمعیت آن 264 نفر در قالب 77 خانوار بوده است.
دیدگاه شما