به گزارش ملایریها، تقویم را که ورق میزنی روز هشتم تیر روزی تلخ در تاریخ ایران و لکه ننگی برای صدام و دولتهای غربی مدعی حقوق بشر است.
ارتش بعثی عراق در این حمله دهها تن از مردم این شهر اعم از پیر و جوان، زن و کودک را با گازهای کشنده شیمیایی مورد هدف قرارداد که براثر آن ۱۱۰ نفر شهید شدند و نام بیش از ۵ هزار نفر در سازمانهای بینالمللی بهعنوان مصدوم شیمیایی سردشت به ثبت رسیده است.
رژیم بعث عراق در این حملات از سه نوع گاز خردل، گازهای اعصاب (تابون، سارین یا سومان) و سیانوژن علیه مردم بیدفاع استفاده کرده بود.
این روز سیاه یادگار تمدن حقوق بشر بهعنوان روز مبارزه با سلاحهای شيمايي و ميكروبي در ایران نامگذاری شده است و شاید تلنگری باشد برای اینکه یاد کنیم از مجروحین این فاجعه و سایر مجروحین شیمیایی جنگ تحمیلی !
خبرنگار ما برای صحبت با یکی از این مجروحان شیمیایی و یادگاران دفاع مقدس به سراغ هیئت محمد رسولالله(ص) یادگاران دوران دفاع مقدس ملایر رفت و پای صحبت جانباز شیمیایی اکبر زنگنه نشست.
اکبر زنگنه جانباز شیمیایی 70 درصد در منطقه حلبچه در سل 1366 در حلبچه شیمیایی گاز خردل شده است.
ملایریها: خودتان را معرفی کنید؟
زنگنه: اکبر زنگنه هستم متولد 1347 در شهر ملایر و در 18/8/65 در خدمت سربازی به جبهه حق علیه باطل اعزام شدم. در دو عملیات مهم کربلای 4 و کربلای 5 شرکت داشتم و در سال 1366 در منطقه بیاره حلبچه براثر بمب شیمیایی خردل شیمیایی شدم.
ملایریها: چگونه شیمیایی شدید؟
زنگنه: در حلبچه تدارکچی بودم و با رفتن مسئول تدارکات بهعنوان مسئول تدارکات انتخاب شدم. ساعت حول و هوش چهر بعدازظهر بود که هواپیمای عراقی آمد و شیمیایی زد. بند ماسک یکی از بچهها برید و در انبار مقداری برای پیدا کردن ماسک در انبار تدارکات گشتم و آنجا شیمیایی شدم.
ملایریها: آثار شیمیایی چگونه در بدنتان نمایان شد؟
زنگنه: پس از بمباران شیمیایی با بچهها با بالای بلندی رفتیم و باکم شدن آثار شیمیایی به مقر برگشتیم.با برگشتن از بالای بلندی حال تهوع در من اولین نشانه شیمیایی بود و به دلیل اینکه مسئول تدارکات بودم به عقب برنگشتم. شب خوابیدم و وقتی صبح از خواب بیدار شدم چشمانم باز نمیشد. کو مال کورمان خودم را به یکی از بچهها رساندم و او مرا به اورژانس پاوه برد.بدنم هم شروع به تاول زدن کرد.گلویم هم سوخته بود.
ملایریها: در آن روزها در کدام بیمارستانها بستری بودید؟
زنگنه: از بیمارستان پاوه به بیمارستان امیرکبیر اراک و ازآنجا به تهران منتقل شدم در طی این مدت تنها بودم و کسی پیشم نبود. سخت شیمیایی شده بودم هرروز صبح ه حمام میرفتم و غذاهای آبکی میخوردم.
ملایریها: کی به ملایر برگشتید؟
زنگنه: 29 شب در تهران در بیمارستان بستری بودم خیلی اذیت میشدم به یک همراه نیاز داشتم و به همین خاطر از دکتر خواستم که مرخصم کند. چشمانم تار میدید با هر مشکلی شده خودم را به ترمینال رساندم در آنجا یک شیرمل خریدم که بخورم اما به دلیل زخمهای گلویم نتوانستم آن را بخورم. وقتی به خانه رسیدم برادر کوچکم نشناختم و مادرم هم از اینکه شیمیایی شده بودم اطلاعی نداشت.
ملایریها: آثار شیمیایی چه مشکلاتی برایتان پیش آورده است؟
زنگنه: شیمیایی مشکلات فراوانی برایم پیش آورده است بیش از 5 بار عمل کردهام. پلکهایم را دوختهاند، قرینههای چشمم پیوند شده است اما بازهم تار میبینم،سوختگی بدن، عفونت، تنگنفس، سوزش و خارش بدن و مشکل عصبی همه ناشی از آثار شیمیایی در بدنم است.
فرزند اولم هم به خاطر مشکلات شیمیایی دچار معلولیت شده است و در مرکز بازپروری همدان بستری است.
ملایریها: هزینههای درمانتان چگونه است؟
زنگنه: هزینههای درمانم بسیار بالاست و بارها در بیمارستانهای مختلف بستریشدهام و از بستری شدن در بیمارستان خسته شدهام. بسیاری از داروهایم نیز خارجی است و پول داروهای خارجی را بیمه تقبل نمیکند و باید از جیب خودم بدهم. خوردن داروهای مختلف باعث ایجاد مشکل معده برایم شده است و چندین بار به خاطر معده در بیمارستان بستریشدهام.
ملایریها: چه درخواستی از دولتمردان دارید؟
زنگنه: فقط از آنها میخواهم در هزینههای درمان کمکمان کنند تا بتوانیم نفس بکشیم. مصرف برخی از داروهای خارجی هزینههای بالایی دارد و توان ما خارج است و نمونههای ایرانی نیز گاهی بیکیفیت است.
ملایریها: سخن آخر...
زنگنه: ما برای حفظ این کشور جان خود را در کف دست گذاشتیم و به جبهه رفتیم جوانان نیز در حفظ این مملکت کوشا باشند.
انتهای پیام/گ
دیدگاه شما