راستى زير آب چه ميديدى؟روزهاى زيباى پيروزى!؟دوست داشتى وقتى بالا ميايى يك سرى عراقى و اعراب به عراق پيوسته را از پشت سر ببينى و به درك واصلشان كنى؟بالا كه آمدى كسى نبود،فكر كردى بايد جلوتر باشند،كمى جلوتر ازپشت تپه ها بيرون آمدند!!! محاصره شده بوديد...گرچه به فرمانده عمليات اطلاع داده بودند كربلاى٤لو رفته ،ولى دستور بود ديگر بايد ميرفتيد.بعثى انقدر محكم سيمهاى خاردار را در دستت فرو ميكرد كه انگار تو به سرزمين او حمله كرده اى،يادش رفته بود تو با خاكى كه روى پيكر١٧٥فرشته ريخته ميشد اصلا كارى نداشتى فقط از ميهنت ،آرمانهايت وناموس وطن دفاع ميكردى.ميدانم٢٩سال دورى از خاكت را فقط يك تبعيدىِ وطن پرست ميتواند درك كند.به خانه خوش آمدى .خسته به نظر ميرسى،انگار٢٩سال است نخوابيدى،ديگر چشمانت را هم مثل دستانت ميتوانى ببندى،با خيال راحت بخواب .مام ِوطن در آغوشت گرفته،كارونى كه همچنان كنارت است سيلاب اشك ماست.تو بخواب.راحت بخواب
دیدگاه شما