به گزارش پایگاه خبری ملایریها،سردار مظاهر مجیدی،جانشین فرمانده سپاه انصار الحسین(ع) همدان، در جلسه هماهنگی معرفی شهید شاخص سال 94 شهدای شاخص شهرهای استان همدان را معرفی کرد.
وی در این جلسه شهید حاج حسن تاجوک فرمانده گردان مسلم بن عقیل(ع)- گردان ۱۵۱ملایر به عنوان شهید شاخص شهر ملایر معرفی کرد.
وی در این جلسه با اشاره به شهدای شاخض شهرهای مختلف استان همدان عنوان کرد:معرفی شهدای شاخص استان همدان حدود 3 سال است که با در نظر گرفتن مؤلفههایی در استان انجام میشود که به طور حتم در جامعه تأثیرگذار است.
وی با اشاره به بیانات مقام معظم رهبری که میفرماید «شهدای همدان جزو برجستهترینها هستند»، گفت: میتوان با برنامهریزی شهدا را از زوایای مختلفی معرفی کرد و به عنوان الگو به نسل جدید و جامعه معرفی کرد.
مجیدی با معرفی سردار شهید «حسن ترک» به عنوان شهید شخص سال 94 استان همدان خاطرنشان کرد: شهید «ناصر قاسمی» در شهرستان همدان، شهید «حسن تاجوک» در ملایر، شهید «محسن امیدی» در نهاوند، روحانی شهید «احمد هاشمی» در کبودراهنگ، شهید «یونس گنجی» در بهار، شهید «مسعود داوری» در تویسرکان، شهید «رمضانعلی غلامیمهتاج» در قهاوند، شهید «اللهرضا هنریلطیف» در اسدآباد، شهید «هادی مختاریدلیر» در رزن و شهید «مجید رضیئی» در تیپ 32 انصارالحسین(ع) به عنوان شهدای شاخص سال 94 معرفی شدهاند.
وی با تأکید بر جمعآوری مستندات و وصیتنامه به جای مانده از شهدا ادامه داد: باید در معرفی شهدای شاخص سال از ظرفیت ادارات و دستگاههای استان استفاده کنیم
زندگی نامه شهید تاجوک
شهید حاج حسن تاجوک سال 1340 در شهر ملایر به دنیا آمد. کودکیاش در محیطی آکنده از معنویت سپرس شد. در سال 1346 جهت تحصیل قدم در دبستان نهاد و این مرحله را از آغاز تا پایان باهوش و ذکاوتی که داشت به خوبی پشت سر گذاشت. حسن از همان ابتدا علاقهای وافری نسبت به سالار شهیدان حضرت حسین (ع) در دل داشت و در جلسات عزاداری مولایش با شور و شوق شرکت میکرد. در سال 54 وارد دبیرستان گردید و این هنگامی بود که ذهن فعال او و اوضاع سیاسی و اجتماعی جامعه را به خوبی درک میکرد. در جریانات انقلاب فعالانه شرکت داشت به نحوی که چندین مورد به دست عوامل ساواک شاه ملعون مورد ضرب و شتم قرار گرفت. وقتی که انقلاب اسلامی به پیروزی رسید، حسن با عشقی عجیب به دیدار محبوب خود در قم شتافت که در آنجا به خاطر شوق به این دیدار به زیر ماشین رفت. اما در کمال تعجب صدمهای به او نرسید. در آتشی که مزدوران ضد انقلاب در کردستان به پا کرده بودند جانانه حضور یافت و تا اوایل شروع جنگ تحمیلی در آنجا مشغول مبارزه با این نوکران استکبار جهانی بود. با زبانه کشیدن شعله جنگ به جبهه نبرد علیه کفار بعثی شتافت و اینگونه صفحهای دیگر از دفتر مبارزات خود را ورق زد. در فروردین ماه سال 60 جهت ازدواج به شهر آمد اما سریعاً پس از این امر خیر به جبهه برگشت و ماهها در آنجا ماند. در سال 61 حاج حسن به اتفاق تعدادی از فرماندهان جهت شناسایی منطقه جدید در سومار رفته بودند که با برخورد به کمین دشمن و درگیری، برادران، محمدآلپورحجازی و حسین جعفری به شهادت میرسند برادر حاج رضا مستجیری به اسارت در میآید و شهید حاج حسن تاجوک به شدت مجروح میشود و عراقیها به خیال آنکه او شهید شده رهایش میکنند و حاج حسن بعد از یکی دو روز توسط نیروهای خودی به عقب منتقل میگردد. سردار رشید حاج حسن تاجوک در حالی که جراحات بسیاری را در بدن داشت، زخم ماندن در این قفس تاب از کفش برده بود تا اینکه سرانجام پس از سالهای متمادی حضور در جبههها و ایثار و فداکاریهای بیشمار در تاریخ اول تیرماه 67 نماز عشق را در محراب خون سلام گفت و به دیار معبود شتافت
گزیده ای از وصیت نامه
و لا تَحسبنَّ الذينَ قُتلوا في سبيل ا... امواتا بل احياء عند ربهم يُِرزقون
يا نفس من بعد الحسين(ع) موني فبعده لا كنت ان تكوني«حضرت عباس»
اي نفس زندگي بعد از حسين(ع) ننگت باد مرگت باد
با شهادت بر يگانگي خداوند متعال و نبوت حضرت محمد (ص) و امامت 12 امام و ولايت فقيه وصيت نامه خود را آغاز ميكنم.
با درود به رهبر كبير انقلاب و خانوادهاي شهدا و با درود به شهداي انقلاب اسلامي از هابيل تا كربلاي خوزستان، هم اكنون كه قلم در دست گرفتهام و ميخواهم كلماتي را به عنوان وصيت بر روي كاغذ بنويسم، دستم ميلرزد چون ميدانم كه من لياقت شهادت را ندارم و نميدانم چرا. من از قافله عقب ماندهام و علت هم اين است كه من هنوز ساخته نشدهام، ولي خدايا تو خود مي داني كه چقدر من با خودم صحبت ميكنم و خود را دلداري ميدهم و ميگويم
خداوند كريم و رحيم است و حتماً شهادت را نصيب من ميكند، خدايا دوستان همه رفتند رفقا همه رفتند ديگر از دوستانم باقي نمانده، عابدينيها، سلطانيها، اسلامجو، تركاشوندها، حاتمي، فراهاني، كليه عزيزان رفتند و من خجالت ميكشم از منطقه سالم برگردم، خدايا تو خود ميداني كه من اين راه را آگاهانه انتخاب كردهام و كوركورانه نيست و ميدانم كه به چه راهي كه همان لقاي تو است ميروم.
خدايا تو خودت كمك كن، الهي من با تمام وجود ادراكت ميكنم و اين سخن زيبايت را خوب درك ميكنم كه «يُحبُّوه و يُحبُّونَه»، خدايا تو خود ميداني كه اين بنده
حقير به تو عشق ميورزد و هميشه به ياد تو بوده و هستم، زيرا اميد من و تكيه گاه من توئي ای مولا و غير از تو كس ديگر ندارم خدايا اي كاش من هفتاد بار زنده ميشدم و دوباره در سنگر تكه تكه ميشدم، مگر نه اينكه هميشه در زيارت وارث ميخوانيم كه:
«يا لَيتَنا كُنـّا مَعكم فأفوزَ فوزاً عظيماً»
حالا آمادهام خدا ميخواهم به فوز
عظيم برسم، كمكم كن اي مولا
عزيزان همه شما را خيلي دوست دارم ولي اين را بدانيد كه خدا و اسلام را خيلي بيشتر از شما دوست دارم و بايد به نداي حسين زمان لبيك گفت.
انتهای پیام/گ
دیدگاه شما