نقل میکنند: روزی شیخ جعفر شوشتری را دیدند که در کنار جویی نشسته و بلند بلند گریه میکند. شاگردان شیخ، با دیدن این اوضاع نگران شدند و پرسیدند:
استاد، چه شده كه اين گونه اشك میريزيد؟ آيا کسی به شما چیزی گفته؟
شیخ جعفر درمیان گریهها گفت:آری... یکی از لاتهای این اطراف حرفی به من زده که پریشانم کرد.
همه با نگرانی پرسیدند: مگرچه گفت؟
شیخ در جواب میگويد:
او به من گفت: شیخ جعفر، من همانی هستم که همه میگویند، آیا تو هم همانی هستی که میگویند؟! و اين سوال حالم را عجيب دگرگون كرد.
بياييد ما نيز این سؤال را از خودمان بپرسیم: آیا ما، همانی هستیم که همه میگویند؟!
همه میگویند هستيِِ شیعه امام اوست و تمام زندگی شیعه در امامش خلاصه میشود، میگویند: شیعه جز خشنودي مولایش هوای دیگری در سر ندارد. میگویند تنها آرزوي شیعه ظهور مولايش میباشد و لحظه لحظة عمرش را با یاد آن حضرت سپري مینمايد.
حقيقتاً آیا چنین حالاتی را در خود سراغ داریم؟
آیا عنوان شیعه برازندة ما هست؟
و در يك كلام آیا ما همانی هستیم که همه میگویند؟
رسول خدا(ص) میفرمایند:
لَا يُؤْمِنُ عَبْدٌ حَتَّى أَكُونَ أَحَبَّ إِلَيْهِ مِنْ نَفْسِهِ وَ تَكُونَ عِتْرَتِي إِلَيْهِ أَعَزَّ مِنْ عِتْرَتِهِ وَ يَكُونَ أَهْلِي أَحَبَّ إِلَيْهِ مِنْ أَهْلِهِ وَ تَكُونَ ذَاتِي أَحَبَّ إِلَيْهِ مِنْ ذَاتِه؛
هیچ بنده ای مومن نمیگردد مگر این که من را بیشتر از خودش دوست بدارد و فرزندان مرا عزيزتر از فرزندان خودش و اهل و خويشانم را از اهل و خويشان خود گرامىتر بدارد و ذات مرا از ذات خودش بیشتر دوست بدارد.
شايد تا به حال پدر و مادری که فرزندشان را گم کرده اند دیده باشید، اگر در غمِ گم کردن فرزند و در فراق او قالب تهی نکرده و زنده بمانند دیوانه وار به هرکوی و برزن سر خواهند زد، به هر بیمارستان و درمانگاهی اطلاع خواهند داد، در مسیری که او را گم كردهاند درب تمام منازل را خواهند کوبید، به هر عابری با حالت اضطرار متوسل شده و نالههای فراق سر خواهند داد، به این امید که شاید او را بیابند.
اما اگر خدای نکرده پیدایش نکنند و این غم جانکاه را تاب آورده و تحمل نمایند دیگر خواب و خوراک نخواهند داشت، دیگر هچ چیز به زندگیشان معنا نخواهد بخشید، متحیر و بهتزده عمرشان را سپری خواهند کرد و شمع وجودشان لحظه به لحظه در آتش فراق فرزند دلبندشان آب خواهد شد.
اندکی به خود بیاییم؛
امروز مولای ما حضرت اباصالح المهدی، امام حيّ عالم و گرامیترین فرزند رسول خدا(ص) است. آیا به اندازة درصدی از محبتی که به عزیزان خويش می ورزیم، حضرتش را دوست داریم؟
آیا جای آن حضرت در میان ما خالی نیست؟
آيا او را تنها نگذاشتهايم؟
و اصلاً آيا دغدغهاي به نام امام و حجت زمان داريم؟
سوالاتی از این دست به ما میفهماند که غفلتی عجیب بر سراسر زندگی ما سایه انداخته است.
برگرفته از کتاب کلید فرج
دیدگاه شما