2. دى 1395 - 8:28   |   کد مطلب: 21174
یادداشت/داود مهدیان؛
ای پیامک، بی دردی هم عالمی دارد
بیادشب یلدا وبچه هایش افتاد وخواهرش، که نمی توانست شب چله ای برایشان فراهم کندبه آسمان نگاهی کرد وآرام زمزمه کرد خوشابه حال حسنک خوشابه حال حسن، بی دردی هم عالمی دارد .

آخرین روز پائیز بود,خورشید به کوههای مغرب نزدیک می شد.مردم درتکاپوی خرید شب یلدادرشهرپرسه م یزدند.صدای گرفته پیرزنی به گوش می رسید:اگراین میراث مانده احمدی نژاد(یارانه)هم نبودامشب ...

مقداری شاهدانه، کمی گندم بوداده و یک کدوحلوایی در زنبیل پیرزن خودنمایی می‌کرد.

 میوه فروشی مغموم ازاینکه بارش بفروش نرفته است ومعلمی بایک عالمه ورقه در زیربغل، نا امید وعصبی ازعابربانک برمی‌گشت،  همسرش اورادلداری می داد واو بغض گلویش را به سختی  فرو می‌خورد.

 ورقه ای ازدستش رها شد گنگ وبی حواس می نمود .ورقه املای امروز بود:گاوقهوه ای سرش را ازآخور بلندکرد و صداکرد:ما...ما....ما...یعنی من گرسنه ام حسنک کجایی؟ گوسفندسفید پشمالو پوزه ای برزمین کشید وچون علفی پیدانکرد صداکردبع....بع....بع...یعنی من گرسنه ام حسنک کجایی؟

خودم رابه معلم رساندم داشت با نیشخندی آلوده به بغض پیامی را ازتلفن همراهش می‌خواند :مردم شریف ایران بیائیم باحقوق خودبیشترآشناشویم وقدرتمندانه آن راپاس بداریم. حسن روحانی رئیس جمهور ایران

 بیادشب یلدا وبچه هایش افتاد وخواهرش، که نمی توانست شب چله ای برایشان فراهم کندبه آسمان نگاهی کرد وآرام زمزمه کرد خوشابه حال حسنک خوشابه حال حسن، بی دردی هم عالمی دارد .

 میوه فروش صدایش کرد :آقازردک نمی خواهی !!!!

داود مهدیان

دیدگاه شما

آخرین اخبار