قطار دولت یازدهم کمکم به ماههای پایانی خود نزدیک می شود و به استناد شواهد و قرائن و احتمال، تمام دولت درگیر عبور از انتخابات93 و تصاحب 4 سال دیگر برای خود می باشد. در این میدان سیاسی، اقدامات دور از انتظار و غیرطبیعی زیادی را از دولت شاهد خواهیم بود و این ادعا آنجایی بسیار محرز می گردد که دولت یازدهم در راستای تحقق وعدههای انتخاباتی و پسا انتخاباتی خود، اقدام چشمگیری انجام نداده است و سرمایهگذاری خود را معطوف به موضوع مذاکرات هستهای با تکیه بر تیم دیپلماسی خود کرد تا طبق وعده های پرطمطراق سال 92، جامعه را سرشار از درآمد و مشکلات اقتصادی را با قاطعیت تمام، ریشه کن و ظرف 100 روز اول تحولی عظیم در این عرصه ایجاد کند.
دولت یازدهم نقطه ضعف و خلاء جامعه را در عرصه اقتصاد دید و همین موضوع جایگاه ویژهای را در تبلیغات انتخاباتی آقای روحانی به خود اختصاص داد و یکی از مهمترین عوامل پیروزی وی شد. اما در یک چشم بر هم زدنی سال پایانی دولت فرا رسیده است و به قول معروف زنگ انشاء تمام شده و زنگ حساب به میان آمده است.
بسته شدن صنعت هستهای و تعدیل بسیار زیاد فعالیتهای هستهای کشور که با بتن ریزی در قلب راکتور اراک این موضوع برای جامعه به خوبی نهادینه شد که چه بر سر این صنعت شگرف آمده است و وعدههای روزانه و "برجام ستایی"های زنجیرهای دولتیها و به خصوص شخص رئیس جمهور، جامعه را بیش از پیش بر تحقق وعده های رئیس جمهور متوقع کرد و تمام فعالیتهای دولت را زیر ذره بین جامعه برد.
هر قشری از جامعه انتظاری از برجام را برای خود متصور میکرد و این تصور در بسیاری از حوزهها باطل شده است و در ماههای پیش با اذعان بسیاری از دولتی ها من جمله رئیس بانک مرکزی که عملا ً اعلام داشته بود که "تقریبا هیچ"، دستاورد برجام بوده است و اعتراف تیم دیپلماسی به بدعهدی های آمریکایی ها، مهر اثباتی بر بی تدبیری دولت و باطل بودن وعده های خوش آب و رنگ برای جامعه منتظر بود.
حال برجام طفلی نوپا بود که دولت آن را یک شبه جوان کرد و این جوان، نتوانست حتی بر روی پای خود بایستد و عرض اندامی داشته باشد و توخالی تر از آن بود که بتواند برگ برنده دولت برای انتخابات باشد و اینگونه شد که امروز به تحلیل بسیاری از کارشناسان، برجامی که قرار بود آوازه دولت را در جامعه بپیچاند، خود به پاشنه آشیل دولت تبدیل شده است.
بستن قراداد با شرکتهای هواپیمایی بزرگ دنیا که میخواست به یک شوی تبلیغاتی برای نشان دادن دستاوردهای برجام باشد هم با مخالفتهای آمریکاییها در برزخی گیر افتاد که آن هم سندی برای اثبات وعده های باطل دولت بود و اگر منصفانه به ماجرا نگاه کنیم، شاید تنها دستاورد برجام را در بستن قراردادهای نفتی با شرکت های غول آسای نفتی دنیا بیان داشت که منفعت آن در تور مافیای نفتی کشور گیر کرده است و "نافعان برجام" را می توان تنها در عده ای خلاصه کرد که "دلالی برجامی" برای انعقاد قراردادهای شبیه کرسنت را رقم می زنند و سود خود را از روابط بی ضابطه محقق کرده اند و در این میان چه بر سر وعده های داده شده به مردم آمده است خدا می داند!؟
حقوق های نجومی فراوان مکشوف در برخی از مدیران دولت یازدهم، اختلاس 8 هزارمیلیاردی در صندوق ذخیره فرهنگیان تنها برخی از شواهد آشکار امروزی هستند که از برجامی شدن تمام سیاست های دولت ناشی می شوند و این بدین معنی است که تمام خوشبینی دولت به مذاکرات هسته ای و کدخدا نامیدن آمریکای مستکبر تنها برای منافع یک درصد، پیش می رفته است و 99 درصد جامعه در وضعیت معیشتی بدتر از سالهای کذشته به سر می برند.
امروز دولت تقلا می کند تا این همه حاشیه مضر را با حرکت های سیاسی، از یاد جامعه ببرد و در کارزار موضوعات اصلی و فرعی، فرع را بر اصل نشانه برود تا پوششی بر موضوعات و مشکلات اساسی باشد.
در جامعه ای که عمده ترین مشکل آن اقتصادی است، لزوم تغییر و استعفای وزرای غیراقتصادی از جمله وزیر آموزش و پرورش و ورزش و جوانان چه معنی ای در ذهن جامعه هک می کند؟
چگونه جامعه تاثیر این تغییر و ترمیم را ملاحظه کند که رنج معیشت خود را در مشکلات اقتصادی می بیند و آنگاه تغییر در عرصه غیراقتصادی را شاهد است؟ دولت چه جوابی برای جامعه دارد که چگونه این تغییر در کابینه دولت بر مشکلات اساسی مردم فائق آید و وعده های آقای روحانی را محقق کند؟
سوال مهمتر اینکه چرا نباید وزیر کار تغییر کند که پس از 4 سال از عمر دولت نتوانسته موضوع اشتغال جوانان را حل کند و هر سال بر آمار بیکاری کشور افزون شده است و این دیگر موضوعی نیست که بتوان با آمارهای دروغین انکار کرد بلکه در جامعه ملموس است. چرا وزیر صنعت و تجارت استعفا نمی دهد و یا مجبور به استعفا نمی شود که امروز وضعیت بسیاری از صنایع ما وخیم است و برخی نیز تعطیل شده اند و هزار کارگر به واسطه این تعطیلیها بیکار شدهند و هزاران خانواده، تمام آینده خود را بی فروغ می بینند و امروز کشاورزان ما با تمام هزینههای هنگفت صورت گرفته در عرصه کشاورزی و تولید محصولات مرغوب با یک کسات عجیب در بازار خرید محصولات و صادرات مواجه شده اند و علی رغم ناامیدی در میان این قشر زحمت کش، امید به آینده و اعتماد به توان داخلی از بین رفته است.
چرا وزیر راه و مسکن و شهرسازی استعفا نمی دهد که در تامین مهمترین دغدغه جامعه امروز که همانا تامین مسکن است، بی توجه شده است و طرح مسکن مهر که امید را در بسیاری از خانواده ها زنده کرد را پوچ خطاب کرده و عملاً این پروژه عظیم که چشم های زیادی به انتظار گشایش آن هستند را رها کرده است و رکود را در بازار مسکن به ارمغان آورده است و به جای توجه اساسی به ناوگان حمل و نقل زمینی که بیش از 80 درصد جامعه از آن استفاده می کنند، رو به سوی خرید هواپیما از شرکت های بین المللی کرده است که هر چند این امر محقق نشده ولی نفس اتخاذ چنین سیاستی، یعنی بی توجهی به نیاز اساسی اقشار حداکثری جامعه است.
انتهای متن/
دیدگاه شما