25. بهمن 1394 - 12:42   |   کد مطلب: 18168
یادداشت/ حجت الاسلام و المسلمین بصیر
ره آورد فرهنگ
فرهنگ، در حقیقت صورت تنزل یافته معنا به عرصه فهم عمومی و رفتارهای مشترک و کنشهای اجتماعی است.

فرهنگ را می توان چُنین توضیح داد که:«البته از منظر حکما اسلامی»

"صورتی از آگاهی"اعم از عقلی، وهمی یا خیالی، که به وساطت برخی انسانها از آسمان وجودی خود نازل شده و به عرصه آگاهی مشترک اجتماعی آنان راه یافته و اراده و رفتار عمومی آنان را تحت تسخیر و تصرف خود در آورده است.

فرهنگ، در حقیقت صورت تنزل یافته "معنا" به عرصه "فهم" عمومی و رفتارهای مشترک و کنشهای اجتماعی است.

 معانی در این مقام از زاویه ذهن و گوشه رفتار فرد، خارج شده و به متن "زندگی" و "رفتار اجتماعی" وارد می شوند و "باورها، عادتها، نهادها و کنشهای اجتماعی" را شکل می دهند.

هر "فرهنگي" عناصرِ منحصر به فردی دارد که عوامل متعددي در به وجود آمدن آن نقش دارند؛ خواه این عوامل یا "مادی" باشد یا "غیر مادی".

همانند:

دسته اول:

1.همبستگی یا به قول ابن خلدون عصبیت که به تعبیر دیگر "غرور ملی"

2.امنیت و وجود آرامش

3.زندگی اجتماعی "بر اساس همکاری و تعاون" .

4.تحمل و بردباری

5.مهاجرت

6.خط و زبان

دسته دوم:

1.دین

2.اخلاق

3.علم

4.مهارت

5.هنر

تذکر"هر کدام از این مفاهیم جا سُخن بسیار دارد ،اما در این بستر به طور اجمال چند کلامی سخن میرانیم".

 

از آنچه گفته شد بدین طریق می توان بحث را ادامه داد که:

اولاً زمینه رشد و شکوفایی جامعه در "تمامی عرصه ها" و بالاخص در فرهنگ، به امنیت و آرامش افراد منتهی می شود. پس اگر در جامعه ای "اضطراب" -خواه ناشی از عوامل مادی باشد یا روحی و روانی- حاکم شد یا اساسا دیگر شکوفایی در جامعه رخ نخواهد داد و یا اینکه رشد و شکوفایی خیلی کم یافت می شود.

 

ثانیاً نباید از "همبستگی ملی" و یا به قول ابن خلدون "غرور ملی" غافل شد.

پسرم می‏پرسد،

من تفنگم در مشت،

کوله ‏بارم بر پشت،

بند پوتینم را محکم می‏بندم

مادرم، آب و آیینه و قرآن در دست،

روشنی در دل من می‏بارد

پسرم بار دگر می‏پرسد،

که چرا می‏جنگی؟

با تمام دل خود می‏گویم:

تا چراغ از تو نگیرد دشمن ...

ثالثاً عامل پیش رونده در عرصه فرهنگ،پویای و باز آفرینی اخلاق =فطرت ثانویه می باشد.

 

رابعاً" دین =عقاید" نقش به سزایی دارد در باز آفرینی فرهنگ صحیح؛

 

خامساً تحمل افکار و اندیشه ها مختلف.

نبيند مدعي جز خويشتن را

كه دارد پرده پندار در پيش

گرت چشم خدابيني ببخشند

نبيني هيچ كس عاجزتر از خويش

جناب محیی الدین می فرماید:

در گذشته من از دوست خود روی برمي‌تافتم، اگر "كيش" وی را "همسان عقيده" خويش نمي‌يافتم، و ليكن امروز قلب من پذيرايِ هر نقش شده است:

چراگاه آهوان، صومعه راهبان، بتكده، كعبه، الواح تورات، مصحف قرآن، و... من به اين وحدت عشق سرسپرده‌ام.

 

سادساً اما "علم و هنر", مهمترين اساس فرهنگ و نقش محوری در این مقوله ایفا می نمایند.

علم همان صورت های حاصله در نزد شخص است ک بیش از این باعث ملامت دوستان خواهد شد.

اما هنر عبارت است از "باز آفرینی" شهود هنرمند از "غیب" در یک "فرم زیبا"

 

پس "ممکن" است با نبود هر یک از این عناصر و مؤلفه ها ،"ملتی و جامعه ای" دچار فقر فرهنگی شود و خرده فرهنگ های بیرونی و یا درونی ب آنان هجوم آورند.

كشتى آرزو در اين دريا

نفكند هيچ صاحب فرهنگ

حجت الاسلام و المسلمین دانیال بصیر

دیدگاه شما

آخرین اخبار