بهروز افخمی فیلم نامه نویس،نماینده مردم تهران در ششمین دوره مجلس شورای اسلامی و کارگردان دیروز،در حال حاضر منتقد حرفه ای و جدی حال و روز سینمای ایران شده است.مدت زیادی از شروع مجدد برنامه هفت که جمعه شب ها روی آنتن شبکه 3 می رود و عده ای آن را "90" سینمای ایران می دانند نمی گذرد و بهروز افخمی به عنوان سردبیر و مجری برنامه هفت به تحلیل سینمای ایران می پردازد.باشروع سری جدید برنامه هفت شاهد یک سری تغییرات بنیادین در ساخت و پخش این برنامه بوده ایم.افخمی بخش های گفت و گو محور برنامه خود را با شوخی و کنایه همراه کرده و حتی بخش انیمیشن(عبود وآیرانوس) که تم طنز هم دارد را به هفت اضافه کرده است.نکته حائز اهمیت در هفت افخمی علاوه بر ساختار دکور جدید و فضای اجرای برنامه در سری جدید، پخش زنده نبودن و تولیدی بودن آن است که شنیده شده این روش همان رویکرد ایده آل مدیران رسانه ملی نیز است که ظاهرا عوامل سری جدید هفت هم به آن تن داده اند.
افخمی چندی قبل از شروع سری جدید برنامه هفت با حضور در برنامه جیوگی شبکه دو سیما(11 مهر 94) که یک برنامه گفت و گوی آزاد با محوریت فرهنگ است اظهارات عجیب وقابل تاملی در مورد بحث نقد در سینما و اصولا کارکرد خود سینما داشت.در آن زمان که حضور وی در هفت قطعی شده بود این موضع گیری ها تعجب همه را بر انگیخت و به نوعی نگران این نوع نگاه کرد که البته بی هزینه برای او نبود و انتقاداتی را به همراه داشت که بعدها توسط خودش قدری اصلاح شد.او در زمینه نقد سینما بیان کرده بود که اساس مسئله نقد هیچ کمکی نه به فیلم ساز و نه به مخاطب نمی کند و اصلا نقد را قبول ندارد.اما نگاه او به سینما اینجا قابل تامل است که گفته بود:"نگاهش به سینما صرفا یک موضوع سرگرمی است و همین که بتواند سرگرم کننده باشد کافیست و خیلی ابلهانه است که با ساخت یک فیلم بخواهیم برای مخاطب یک پیام بیاوریم وحرف جدید به او بزنیم."حال خودتان این برداشت از سینما را با نگاه ارزشی به سینما که در عین حال برآمده از تمدن غرب است اما می تواند برای بیان حرف های ارزشی،ابزاری در خدمت فرهنگ ایرانی-اسلامی باشد مقایسه کنید.این در حالی است که اندیشمندان تخصصی حوزه سینما در ایران به این نکته اذعان دارند که اگر به طور مثال قرار بود در سال 1394 پیامبری ظهور کند بلاشک یکی از مهمترین کارهای او برای تبلیغ رسالتش سینما وساخت فیلم بود.یعنی این ابزار به گونه ای تاثیر گذار خواهد بود که ساده انگارانه است فقط جنبه سرگرمی آن را ببینیم.
چیزی که با گذشت چند قسمت از برنامه هفت کاملا مشهود ومبرهن بوده سوژه قرار دادن وضعیت نا به سامان سینمای ایران حالا چه در زمینه فیلم نامه نویسی،چه در ساخت فیلم و چه در مرحله اکران فیلمهاست و به دنبال آن انتقاد به وزارت ارشاد دولت یازدهم و رئیس سازمان سینمایی یعنی آقای ایوبی است.این که در حال حاضر توقعات سینما گران و خواسته های آنها در دولت تدبیر وامید مورد توجه قرار نگرفته خود قصه پر غصه ایست که اتفاقا خیلی هم به دور از واقعیت نیست.به یاد می آوریم که سال 92 وقتی اولین جشنواره فیلم فجر در دولت یازدهم در حال برگزاری بود و آقای ایوبی هم به تازگی بر مسند ریاست سازمان سینمایی تکیه زده بود چه وعده ها و امید هایی را به سینماگران می دادند و فراگیر شدن جمله"امسال خیلی حالمون خوب شده" که در جشنواره فجر به راه افتاده بود این قدر توسط بازیگران،کارگردانان و عوامل سینما در مراسم افتتاحیه و اختتامیه و در حین برگزاری جشنواره تکرار شد که گویی در دو دولت قبل همه آنها به بد آب و هوا ترین و دور دست ترین نقطه کشور تبعید شده بودند! البته قابل پیش بینی بود وقتی وزیر جنتی و آقای ایوبی تا این حد سطح توقعات عوامل سینمایی ایران را بالا می برند در مقابل سینماگران بفهمند که صدای دهل از دور خوش است شوکه می شوند و می بینند سر قبری که گریه می کنند مرده ای نیست و بعد از گذشت مدتی این جریان هم سو مخالف جدی سازمان سینمایی خواهد شد..حالا بهروز افخمی از دل همین سینماگران برخاسته و حرف دل آنان را می زند و از اوضاع سینما راضی نیست و متهم ردیف اول این وضع را مدیران دولتی می داند.بالاخره هفت افخمی علی رغم منتقدانی که دارد جای خود را بین سینماگران باز کرده وبا صراحت حرف خودش را می زند و از حمایت مدیران سازمان صدا وسیما هم بهره مند است.تا اینجا به نمای کلی برنامه هفت و اتفاقات اخیر پرداختیم،حال با نگاهی اجمالی به اوضاع سینمای ایران ببینیم برنامه هفت در کجای مختصات سینما جای دارد و حرکتی که آغاز کرده قرار است به کجا برسد.
با نگاه موشکافانه به حال و روز سینمای ایران مشکلات فراوان آن سریعا نمایان می شود و هفت افخمی هم نقاط درستی را هدف گرفته و در حال نقد است. متاسفانه فیلم هایی که امروز در حال ساخت و اکران می باشند فیلم هایی باب میل مدیران دولتی هستند. در زمینه صدور پروانه ساخت سخت گیری ها شدید تر شده است و مدیران فیلم سازان را مسئول کار خود نمی کنند تا خودشان پاسخگوی مسائل کمی وکیفی کارشان باشند و اینگونه می شودکه فیلم های خروجی عملا فیلم های مدیران دولتی سینما هستند تا فیلم تهیه کنندگان و کارگردانان سینما.اینگونه می شود که این فیلم ها کارکرد خودشان را از دست می دهند به طوری که مردم می توانند به جای رفتن به سینما و دیدن این فیلم ها،سریال ها و فیلم هایی به مراتب قوی تر را در تلویزیون مشاهده کنند و نیازی به رفتن سینما هم نباشد و اینگونه است که صندلی های سینما خالی می شود.البته این سینما نرفتن خود علت های گوناگون دیگر هم می تواند داشته باشد که در وهله اول مشکلات اقتصادی و نبود واقات فراغت مردم است.سینما اولویت خود را در بین خانواده ها از دست داده است.البته گویی مردم هم یک زندگی خانگی را انتخاب کرده اند و سبک زندگیشان به کلی تغییر کرده است.این خانگی بودن باعث می شود اگر علاقه ای هم به سینما وجود داشته باشد از طریق فیلم هایی که در نمایش خانگی توزیع می شوند دنبال شود و شاهد آن می تواند موفقیت فروش اخیر چند فیلم در شبکه نمایش خانگی باشد در حالی که اگر همین فیلم ها در سینما اکران می شد شاید با استقبال چندانی مواجه نمی شد.شاید اگر مسئله اقتصادی هم بر طرف شود باز هم مردم به سینما روی نیاورند چون حقیقتا سینما حرفی برای گفتن ندارد که مردم در سینما به دنبال آن باشند.به طور کلی شاید بتوان علت اصلی افت سینما را لطمه خوردن به جریان اصلی سینما و نبود سینمای قصه گو دانست و این نکته که سینماگران بیشتر به ساخت فیلم های آپارتمانی روی آورده اند.در حقیقت فیلم ها در بردارنده زبان،فرهنگ و اقلیم ایران نیستند و گویی فیلم سازی تبدیل به یک کار مکانیکی شده است.علت اصلی دیگر عدم رونق سینما این است که خود سینماگران در مقوله مخاطب شناسی هم ضعیف عمل کرده اند.طبیعی است که فیلم ساز وقتی دغدغه اقتصادی (فروش یا شکست فیلم) نداشته باشد بازخورد فیلم هم برایش زیاد مهم نیست چون از قبل پول خود را از دولت گرفته است.در امر مخاطب شناسی شاید بتوان گفت فیلم های امروز ایران بیش از حد سنگین وملودرام شده اند و نگاه به جامعه نوجوان و کودکان که نبض اصلی سینمای جهان با فیلمهای مربوط به آنان می تپد وجود ندارد.نمونه این موضوع انیمیشن داخلی شاهزاده روم که در عین کمبود امکانات و اصولا ندادن فرصت به این قبیل از کارها مخاطب خود را شناخته،در کار خود موفق بوده و در آستانه فروش چند میلیاردی قرار گرفته است.دغدغه اصلی سینماگران ما ساخت یک فیلم خنثی برای داخل کشور وشاید گرفتن فلان جایزه از فلان جشنواره اروپایی است.فیلم سازان ما بیشتر سودای فرش قرمز جشنواره کن،برلین و.. دارند تا مخاطب شناسی و تهیه خوراک مناسب فرهنگی برای اقشار مختلف مردم کشورمان.خود سازمان سینمایی برای توجیه کارخود در ابتدا کمیسیون فرهنگی مجلس را مقصر می داند که آزادی عمل به اون می دهد البته برخی دیگر این ادعا را دارند که بخش اعظم نا به سامانی های سینمای ایران مربوط به دولت قبل است!اما اگر منصفانه نگاه کنیم با گذشت دو سال ونیم از عمر دولت نباید بی تدبیری خودمان را گردن مدیران قبلی بیندازیم.برخی دیگر از سینماگران برای توجیه کم کاری اعتقاد دارند در حال حاضر که دولت قرار است با اجرای برجام ما را از بحران بزرگ عبور دهد وبه آرمان شهر برساند صلاح نیست زیاد به دولت کار داشته باشیم و باید سینما را به حال خود رها کنیم،باید صبر کنیم تا برجام به فرجام برسد و بعد از آن سینماگران شروع به در خواست مطالباتشان بکنند که البته این نظریه شاذ مختص همان سینماگران وابسته به دولت فعلی با چاشنی گرایشات حزبی هم همراه شده است وگرنه این دوستان چرا در دولت های نهم ودهم این قدر صبور نبودند تا اجازه دهند دولت کار خود را بکند؟
بعد از شرح وبسط هایی که در مورد مشکلات سینما مطرح شد که بخش قابل توجه برنامه های پخش شده هفت افخمی را به خود اختصاص می دهد.جدا از فضای تولید و پخش و دکور،هفت افخمی نسبت به دو دوره ی قبلی اجرای خود یعنی دوره فریدون جیرانی و گبرلو به لحاظ بیان نقطه نظر هم تغییر کرده و جسارت و جرات بیشتری برای نقد دارد.در حالی که دوره های پیشین بیشتر یک فضای گل وبلبل از سینمای ایران ترسیم می کرد و خیلی خودشان را وارد حاشیه نمی کردند هر چند که خودشان هم ادعا داشتند مورد هجمه و انتقاد از سوی سینماگران و دولتردان بودند.حال رویه هفت افخمی کاملا یک جهت مشخص را به خود گرفته است.اما سوال اینجاست که این انتقاد یک سو و پرداختن مدام به موضوعات بعضا تکراری البته با اشخاص مختلف تا کجا ادامه پیدا خواهد کرد؟افخمی خودش بیان کرده که ادعای بی طرفی ندارد و هدفش از ساخت برنامه هفت در آوردن لج همکارانش است! او باید بداند در این فضای سینمای ایران که خود اون آن را به بیماری روی تخت بیمارستان تشبیه کرده لج ولج بازی و پرداختن به تسویه حساب شخصی توسط مخاطبان با استقبال مواجه نخواهد شد و همین مردمی که به گفته خودش هفت را بیشتر برای آنان ساخته و نه سینماگران به برنامه او پشت خواهند کرد.هفت افخمی تریبون انتقاد و تاختن به سازمان سینمایی شده است.این طبیعیست که یک برنامه وقتی تا این حد نقادانه وارد همه حوزه های سینمایی اعم از صدور پروانه نمایش و ساخت واکران و...فیلم ها می شود به نوعی از طرف دیگر توقعات و انتظارات مخاطبان را نیز بالا خواهد برد به خصوص اینکه عوامل این برنامه خودشان بسیار کارشناسانه مسائل را چکش کاری می کنند.توقع و انتظار به این معنی که اگر با گذشت چند برنامه در آینده افخمی حرف جدید برای گفتن و راهکار اساسی پس از آن همه نقد برای ارائه نداشته باشد باید منتظر ریزش مخاطب باشد و بیشتر از گذشته از سوی دوستان و همکارانش به سیاه نمائی در فضای سینمای ایران محکوم می شود.به خصوص در شرایطی که طبق توافقات اولیه با مدیران صدا وسیما این برنامه قرار است احتمالا تا سال آینده ادامه پیدا کند.تصور اینکه یک برنامه با محتوای نقد سینمایی که گفت و گو محور هم است بخواهد قسمت های زیادی حرف تکراری بزند آزار دهنده است.افخمی باید به دنبال این راه فرار از بحران آینده برنامه اش باشد وگرنه چندی نمی گذرد که برنامه هفت با چالش جدی مواجه می شود و خود او نیز تبدیل به یک مشکل در بدنه سینمای ایران خواهد شد.
رضا فراهانی
دیدگاه شما