با وقوع حملات تروریستی اخیر در پاریس که منشأ آن به سیاستهای خاورمیانهای فرانسه بهخصوص در جنگ سوریه برمیگردد این سؤال مطرح است: آیا این حملات مقامات کاخ الیزه را به تجدید نظر در سیاستهای گذشته خود وادار خواهد داشت یا اینکه بهعکس همانند آمریکا بعد از حملات 11 سپتامبر سال 2001 این کشور از این حملات بهعنوان ابزاری برای گسترش سیاستهای نظامیگرانه خود در جهان از جمله در خاورمیانه (غرب آسیا) استفاده خواهد کرد؟
چگونگی وجود ارتباط میان حملات پاریس و سیاستهای گذشته فرانسه
در بررسی این ارتباط به چند شاخص میتوان اشاره کرد که نقش آنها در حملات تروریستی پاریس به اثبات رسیده است؛ نخست نقش داعش در این حملات است که خود این گروه با صدور بیانیهای مسئولیت آن را بهعهده گرفته است و علاوه بر این تحقیقات هم نشان داده است که عوامل مرتبط با این حملات با داعش در سوریه ارتباط داشته و از اعضای این گروه محسوب میشدند.
حال باید دید فرانسه در چند سال گذشته که از ظهور این گروه میگذرد چه عملکردی در قبال آن داشته است. مروری گذرا به عملکرد و رویکرد فرانسه نشان میدهد که این کشور نیز همانند آمریکا درست بعد از آن برای مقابله با این گروه وارد عمل شد که پیشروی غافلگیرکننده داعش بهسمت منطقه اقلیم کردستان عراق موجودیت و بقای آن حکومت حاکم بر این منطقه را مورد تهدید قرار داد و با توجه به اینکه سیاست اعلامی و اعمالی فرانسه نیز بر تقویت حکومت اقلیم کردستان عراق و تعمیم آن به سایر مناطق کردنشین منطقه استوار است لذا این کشور نیز برای سد کردن پیشرویهای داعش در مناطق کردنشین وارد عمل شد اما در همان حال هیچ اقدامی علیه پیشروی داعش بهسمت مناطق شیعهنشین در عراق و یا سوریه انجام نداد و بدین ترتیب نگاه ابزاری خود را به داعش و تروریسم تکفیری به اثبات رساند.
البته اگر در سوریه هم وارد عمل شد نه بهخاطر مقابله با داعش بلکه بهمنظور ایجاد توازن در برابر روسیه بود که با تشکیل ائتلاف منطقهای جدید به حملات جدید علیه داعش و دیگر گروههای مسلح سوریه دست زد. از طرف دیگرفرانسه با وجود اینکه زمانی به سوریه بهعنوان متحد خود در منطقه نگاه میکرد اما نقش اساسی در آغاز و تداوم بحران سوریه و تبدیل آن به جنگ داخلی داشته است. با توجه به اینکه فرانسه بین کشورهای اروپایی بیشترین جمعیت مسلمانان سنی از مستعمرات سابق خود در آفریقا و غرب آسیا دارد از این رو با تعداد بیشتری از اعضای مرتبط به گروههای تکفیری همچون القاعده و داعش مواجه است و لذا این کشور نیز در ابتدای آغاز بحران سوریه بهجای حل مسئله به پاک کردن صورت مسئله اقدام کرد و تکفیریهای مظنون به ارتباط با این گروهها را بهسمت سوریه هدایت کرد تا هم از آنها برای براندازی دولت سوریه و تعیین سهم جدید در منطقه استفاده کند و هم اینکه از هزینههای امنیتی و عواقب درگیری با این گروهها بکاهد و آنها را بهدست ارتش سوریه از بین ببرد.
گذشته از اینها فرانسه در جبهه گیری منطقهای و جهانی در خط مقدم جبهه برانداز قرار گرفت و با کشورهایی مانند عربستان، قطر و ترکیه همراه شد که به چیزی جز تغییر نظام سیاسی سوریه فکر نمیکردند. با توجه به اینکه فرانسه بعد از تسری بحران اقتصادی ناشی از رکود مسکن آمریکا به اتحادیه اروپا بیش از دیگر کشورهای اروپایی با چالشهای اقتصادی مواجه شد و هنوز هم برای رهایی از آن دست و پا میزند از این رو چاره کار را در استفاده از دلارهای نفتی شیخنشینها جستجو کرد و با همراهی و همگامی با این کشورها قراردادهای تسلیحاتی عظیمی با این کشورها به امضا رساند و در عین حال برای فروش هواپیماهای کممشتری رافائل (که با خطر ورشکستگی روبهرو بود) بازاریابی کرد.
بر این اساس مشخص می شود فرانسه مواضع سیاسی خود را به دلارهای عربستان و قطر فروخت و با توجه به اینکه رویکرد این دو کشور بر تسلیح و تجهیز تکفیریها در سوریه استوار است لذا همراهی فرانسه با این دو کشور به تقویت مضاعف گروههای تکفیری انجامید. همچنین با توجه به اینکه ترکیه بهلحاظ جغرافیایی رابط سوریه و اتحادیه اروپا محسوب میشود لذا نمیتوان از همراهی پاریس با ترکیه نیز غافل شد.
در این میان آنچه نقش ترکیه و حتی رژیم صهیونیستی را در حملات تروریستی اخیر پاریس برجسته میکند و حتی احتمال دارد پای آنها را نیز به تحقیقات مربوط به حملات پاریس بکشاند استفاده پوششی داعش از موج آوارگان سوری است که در آستانه انتخابات سرنوشتساز اخیر ترکیه و در پی تنشزدایی از روابط آنکارا و تلآویو پس از آثار ناشی از حمله نظامیان صهیونیستی به کشتی حامل کمکهای انسانی به غزه بهسمت اروپا به راه افتاد و چالشی جدی را برای اعضای این اتحادیه ایجاد کرد و حتی باعث دودستگی در این اتحادیه شد.
شاید برای جلوگیری از ایجاد چنین ذهنیتی بود که مسئولان ترکیه و رژیم صهیونیستی در اقدامی پیشدستانه از خود سلب مسئولیت کرده کوشیدند قصور و کمکاری نیروهای اطلاعاتی و امنیتی فرانسه را عامل حملات پاریس معرفی کنند. در این راستا یک مقام ترکیه در حاشیه نشست اخیر گروه 20 در آنتالیا گفت: "آنکارا دوبار در دسامبر 2014 و ژوئیه 2015 به مقامات فرانسه درباره یکی از عوامل حملات روز جمعه پاریس اطلاع رسانی کرده بود".
این مقام ترکیه که از ذکر نام خود خودداری کرد تصریح کرد: "ما پاسخی از فرانسه درباره این موضوع دریافت نکردیم... فقط پس از حملات پاریس بود که مقامات ترکیه درخواستی از فرانسه درباره اطلاعات در خصوص عمر اسماعیل مصطفی دریافت کردند. در این خصوص بنیامین نتانیاهو نیز در سخنانی گفت: "ما اطلاعات مهم و تأیید شدهای را درخصوص عوامل این انفجارها در اختیار داشتیم و این اطلاعات را به فرانسه و طرف ذیربط دیگر دادهایم".
از آنجا که سیل موج آوارگان سوری به اروپا بعد از شکست طرح مشترک ترکیه و رژیم صهیونیستی در ایجاد مناطق حائل در جبهههای شمالی و جنوبی سوریه و بلافاصله بعد از تنشزدایی از روابط آنکارا و تلآویو صورت گرفت، این احتمال وجود دارد که این رژیم نقش اساسی در تحریک ترکیه به اجرای پروژه سیل آوارگان سوری بهسمت اروپا داشته باشد تا از این طریق کشورهای اروپایی را به انصراف از اجرای طرح تشکیل دو دولت، مخالفت با سیاست شهرک سازی و تحریم خرید کالاهای شهرک نشینان وادار کند. حال سؤال این است: آیا فرانسه دامنه تحقیقات خود را به نقش احتمالی ترکیه و رژیم صهیونیستی در گسیل دادن اعضای داعش به داخل اتحادیه اروپا گسترش خواهد داد؟!
در مجموع از آنچه گفته شد مشخص میشود که نمیتوان حملات تروریستی پاریس را بدون توجه به عملکرد دولت این کشور در قبال تروریسم تکفیری و حامیان منطقهای آن بررسی کرد. هرچند بعد از این حملات برخی نشانههای امیدوار کننده از جمله همکاری فرانسه با ائتلاف منطقهای روسیه در جنگ علیه داعش دیده میشود اما با توجه به عوامل تأثیر گذار دیگر در تقویت تروریسم تکفیری میتوان گفت که مقابله با این خطر جز از طریق تجدید نظر اساسی در رویکردهای گذشته کشورهای غربی از جمله فرانسه امکان پذیر نخواهد داشت.
از جمله اقداماتی که باید در این راستا انجام شود میتوان به تغییر نگاه کشورهای غربی به استفاده ابزاری با تروریسم اشاره کرد. همچنین با توجه به اینکه مشخص شده است که منشأ فکری و اعتقادی تروریسم تکفیری اعم از داعش و القاعده و شاخههای جدید سوری آن مانند النصره به مدارس مذهبی فعال در عربستان و دیگر کشورهای تحت نفوذ آن در افریقا و پاکستان برمیگردد و خود این کشور نیز بهاقتضای منافع خود از این مدارس در جهت اهداف و مقاصد سیاسی و نظامی خود استفاده میکند لذا تا زمانی که کشورهای غربی همچون فرانسه به همراهی و همکاریشان با عربستان ادامه میدهند، نمیتوان به مبارزه ریشهای با تروریسم تکفیری امیدوار بود.
یکی از عوامل خطر در این زمینه این است که عربستان قصد دارد با میزبانی مخالفان سوریه، همان تکفیریهای مورد حمایت خود را در پوشش مخالفان میانهرو جا بزند و پای آنها را به قدرت و سیاست جدید در سوریه باز کند که این مسئله میتواند به نهادینه شدن تروریسم تکفیری بینجامد. بر این اساس اگر کشورهای غربی از جمله فرانسه با این خطر بهموقع مقابله نکنند چهبسا طولی نخواهد کشید که هزینه آن را بهشکل حملات پاریس پرداخت خواهند کرد.
انتهای پیام/ر*
دیدگاه شما